سینما بهعنوان ابزار روایتسازی توسط یهودی های جهان
مقدمه
اینکه چگونه و چرا جامعه یهودی به سینما و صنعت رسانه علاقهمند شد، و چگونه این علاقه در گذر زمان به نفوذ و رهبری در این حوزهها انجامید، ریشهای عمیق در تاریخ اجتماعی و فرهنگی یهودیت دارد.
تجربهی قرنها طرد از ساختارهای رسمی قدرت، یهودیان را به سوی حوزههایی سوق داد که در آنها «کلمه»، «روایت» و «خلاقیت» جایگزین قدرت سیاسی میشدند.
در آغاز قرن بیستم، هنگامی که موج مهاجرت یهودیان از اروپای شرقی به آمریکا با تولد صنعت نوپای سینما همزمان شد، این همزمانی تاریخی به پیوندی سرنوشتساز انجامید: جامعهای که مهارتش در روایت و تفسیر شکل گرفته بود، با رسانهای روبهرو شد که روایت را به تصویر بدل میکرد.
از همین نقطه، مسیر شکلگیری نفوذ یهودیان در سینما آغاز شد — هم از طریق توطئه یا برنامهریزی پنهان و هم از دل ضرورتی فرهنگی و تاریخی که آنان را به ساختن جهانی از "تصویر" کشاند، همانگونه که قرنها پیش جهانی از "کلمه" ساخته بودند.
در قرن بیستم، هیچ پدیدهای به اندازه سینما در شکلدادن به تخیل جمعی بشر تأثیرگذار نبوده است. از هالیوود تا برادوی، از تلویزیون تا پلتفرمهای دیجیتال امروز، نامهای یهودی همواره در خط مقدم این صنعت دیده میشود. این حضور گسترده پرسشی بنیادین ایجاد کرده است:
چرا یهودیان تا این اندازه در صنعت رسانه، سینما، و سرگرمی فعال، مؤثر و پیشرو بودهاند؟
پاسخ به این سؤال تنها در استعداد فردی خلاصه نمیشود، بلکه در بستر تاریخی، اجتماعی و فرهنگی یهودیت باید جستوجو شود.
۱. تجربه تاریخی تبعید، حاشیهنشینی و جستوجوی روایت
یهودیان قرنها به عنوان اقلیتی پراکنده و اغلب مطرود در جوامع اروپایی زیستهاند. از قرون وسطا تا دوران مدرن، آنان در بسیاری از کشورها از مالکیت زمین، عضویت در اصناف، و حضور در نهادهای رسمی قدرت محروم بودند.
اما این تبعید و طرد اجتماعی، دو پیامد فرهنگی مهم داشت:
- میل به روایت و حفظ حافظه تاریخی
از تورات تا تلمود، فرهنگ یهودی بر پایه روایت، تفسیر و بازگویی تاریخ استوار بود. این فرهنگ داستانگویی، در گذر قرنها به بخشی از هویت یهودی بدل شد.
- تبدیل "روایت" به ابزار بقا
در جهانی که یهودیان در آن بیقدرت بودند، روایت و کلمه به سلاح بدل شد. در قرون جدید، وقتی هنر و رسانه جای دین و سلطنت را در شکلدهی ذهن مردم گرفت، این توانایی در روایتگری طبیعیترین مسیر برای ورود به عرصههای هنری و رسانهای شد.
۲. آغاز قرن بیستم و مهاجرت به آمریکا: سینما بهعنوان "سرزمین موعود" جدید
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، موج بزرگی از مهاجران یهودی از اروپای شرقی به ایالات متحده سرازیر شد. در آن زمان، آمریکا در حال تجربه انقلاب صنعتی و رسانهای بود.
صنعتی تازه بهنام سینما در حال شکلگیری بود، صنعتی که هنوز نهادهای رسمی، دانشگاهی یا طبقهمحور نداشت. برخلاف بانکداری، سیاست یا زمینداری، سینما فضایی باز، سیال و بدون ساختار طبقاتی بود — درست همان چیزی که مهاجران حاشیهنشین میخواستند.
بههمین دلیل، بسیاری از بنیانگذاران استودیوهای بزرگ هالیوود از خانوادههای یهودی مهاجر بودند:
- آدولف زوکر (Paramount Pictures)
- لوئیس بی. مایر و برادران وارنر (Warner Bros., MGM)
- کارل لامل (Universal Pictures)
- هری و جک وارنر
- ساموئل گلدوین (Goldwyn Pictures)
آنها نه تنها صنعت سینما را بنیان گذاشتند، بلکه مفهوم «هالیوود» را به عنوان یک افسانه فرهنگی آمریکایی خلق کردند.
۳. سینما بهعنوان ابزار هویتسازی در جهان جدید
مهاجران یهودی در آمریکا در دو جبهه میجنگیدند:
از یکسو با تبعیض نژادی و فرهنگی، و از سوی دیگر با میل به اثبات "آمریکایی بودن" خود.
سینما برای آنها ابزاری بود برای بازتعریف هویت — هم بهعنوان مهاجر، هم بهعنوان آمریکایی، و هم بهعنوان یهودی در جهانی مدرن.
در فیلمهای کلاسیک هالیوود، تصویری از "رویای آمریکایی" شکل گرفت: خانواده، کار، موفقیت، اخلاق، و امید. این تصویر، در واقع بازتاب آرزوهای مهاجران یهودی برای ادغام در جامعه آمریکا بود.
به این ترتیب، سینما نه فقط یک شغل، بلکه شکل جدیدی از رستگاری فرهنگی شد.
۴. ساختار فکری یهودی و قدرت نمادسازی
در فرهنگ یهودی، مفاهیمی چون تفسیر، نماد، و زبان جایگاهی محوری دارند. تلمود — متنی تفسیری و چندلایه — به یهودیان آموخته که هر متن و تصویر را میتوان از زوایای مختلف خواند.
این نوع تفکر استعاری و تحلیلی بعدها در فیلمسازی، فیلمنامهنویسی، و کارگردانی تأثیر عمیقی گذاشت.
از استنلی کوبریک و استیون اسپیلبرگ تا وودی آلن و دارن آرنوفسکی، ریشههای این نگاه تلمودی به معنا و چندلایگی روایت را میتوان در آثارشان دید:
داستانهایی که در ظاهر سادهاند اما از درون و زیرکانه به مسائل فلسفی، اخلاقی و وجودی میپردازند.
۵. رسانه و سیاست: از روایت فرهنگی تا قدرت نرم
در نیمه دوم قرن بیستم، یهودیان آمریکایی که از طبقه مهاجران به طبقه نخبگان فرهنگی رسیده بودند، بهتدریج نقش مهمی در شکلدهی افکار عمومی غرب یافتند.
از سینما و تلویزیون گرفته تا روزنامهنگاری و نشر، حضور یهودیان در رأس ساختارهای رسانهای آشکار بود.
این نفوذ فرهنگی گاه به ابزاری برای حمایت از اسرائیل و تثبیت روایات خاصی از تاریخ خاورمیانه بدل شد، اما از سوی دیگر، به تولید آثاری نیز انجامید که از درون به نقد قدرت، دین، و هویت یهودی پرداختند.
برای مثال:
- فیلم Schindler’s List اسپیلبرگ، بازسازی اخلاقی هولوکاست بود.
- فیلم Fiddler on the Roof بازتاب حس تبعید و حاشیهنشینی تاریخی یهودیان.
- و حتی آثار وودی آلن، بیانگر روانشناسی روشنفکر یهودی در جامعه سکولار مدرن.
۶. رسانه بهعنوان میراث مدرن قوم کتاب
در متون دینی یهودی، کلمه و نوشتار جایگاه مقدس دارد: جهان با "کلمه" خلق شد، و خدا از طریق متن با انسان سخن گفت.
در جهان مدرن، رسانه همان نقش را ایفا میکند: زبان تصویر، جایگزین زبان مقدس شده است.
در این معنا، رسانه برای یهودیان ادامهی طبیعی "قوم کتاب" است — اما در قالب "قوم تصویر".
همانگونه که قرنها پیش با حفظ و تفسیر متون مقدس بقای خود را تضمین کردند، در قرن بیستم با تسلط بر رسانه و روایت، بقای فرهنگی و حضور جهانی خود را تثبیت کردند.
۷. از هالیوود تا سیلیکونولی: تداوم سنت روایت در عصر دیجیتال
ورود به قرن بیستویکم پایان نفوذ یهودیان در مدیا نبود، بلکه آغاز مرحلهای جدید بود.
چهرههایی مانند مارک زاکربرگ (Facebook)، سرگی برین (Google) و لری پیج، این بار نه در استودیوهای فیلمسازی، بلکه در شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای داده، شکل جدیدی از قدرت رسانهای را بهدست گرفتند.
اگر قرن بیستم قرن "تصویر متحرک" بود، قرن بیستویکم قرن "اطلاعات متحرک" است — و یهودیان همچنان در مرکز این تحولات ایستادهاند.

آیا یهودیان در این عرصه موفق بودند؟
باید گفت: بله، یهودیان در این عرصه تسلط فرهنگی، اقتصادی، و نمادین در صنعت سینما و رسانه به شکلی بیسابقه موفق شدند.
اما اگر «موفقیت» را در معنای انسانی، فرهنگی یا اخلاقی گستردهتر ببینیم، پاسخ پیچیدهتر میشود. در ادامه، تحلیل هر دو بُعد را میخوانی:
۱. موفقیت فرهنگی و صنعتی
هیچ تردیدی نیست که یهودیان در شکلگیری و رهبری صنعت رسانه و سرگرمی نقش تعیینکنندهای داشتند.
در قرن بیستم، تقریباً همه استودیوهای بزرگ هالیوود توسط مهاجران یهودی تأسیس شد — و همین بنیانگذاران، زبان و ساختار سینمای مدرن را تعریف کردند.
از استودیوهای کلاسیک تا جریان نئوهالیوود، از والت دیزنی تا نتفلیکس، ردپای تفکر و ساختار مدیریتی یهودی مشهود است.
به بیان دیگر، آنها توانستند از موقعیت حاشیهای مهاجر به جایگاه صادرکننده فرهنگ جهانی برسند — فرهنگی که امروز ذهن میلیونها انسان را در سراسر جهان شکل میدهد.
این موفقیت در چند سطح رخ داد:
- اقتصادی: کنترل یا مشارکت در بزرگترین نهادهای رسانهای جهان.
- فرهنگی: تعریف معیارهای زیبایی، قهرمانی، عشق و حتی اخلاق در رسانههای غربی.
- نمادین: تثبیت هالیوود به عنوان "مرکز تخیل جهانی"؛ جایی که افسانهها ساخته میشوند.
۲. موفقیت اجتماعی و هویتی
برای جامعه یهودی مهاجر، سینما و رسانه ابزاری برای رهایی از تبعیض و ورود به متن جامعه آمریکا بود.
در دهههای ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰، بسیاری از فیلمهای کلاسیک آمریکایی نوعی "بازآفرینی رویای آمریکایی" بودند — رؤیایی که در واقع توسط مهاجران یهودی برای ادغام خودشان ساخته شد.
بهواسطهی رسانه، یهودیان توانستند:
- از اقلیت منزوی به چهرههای فرهنگی و هنری ملی بدل شوند؛
- نفوذ اجتماعی خود را از طریق روایت، نه از طریق قدرت سیاسی، تثبیت کنند؛
- تصویر تاریخی «یهودی قربانی» را با تصویر «یهودی خلاق، متفکر و موفق» جایگزین کنند.
از این نظر، بله — موفقیتی تاریخی در بازسازی چهره جمعی خویش حاصل شد.
۳. موفقیت بهعنوان قدرت نرم جهانی
در دهههای پس از جنگ جهانی دوم، قدرت رسانهای غرب (و بهویژه آمریکا) تا حد زیادی بر تولیدات هالیوود استوار بود.
در این میان، بسیاری از کارگردانان، تهیهکنندگان و نویسندگان یهودی در شکلدهی به روایتهای بینالمللی درباره جنگ، صلح، اسرائیل، و حتی اخلاق جهانی نقش مستقیم داشتند.
این نفوذ رسانهای در سطحی عمیقتر به نوعی قدرت نرم یهودی انجامید — قدرتی که از طریق فیلم، تلویزیون و رسانه دیجیتال، ذهنیت و روایت جهانی را جهت میداد.
به تعبیر برخی پژوهشگران فرهنگی، هالیوود تبدیل به "اورشلیم سکولار قرن بیستم" شد.
۴. اما در سطح فرهنگی و اخلاقی: موفقیت یا بحران؟
با وجود این موفقیتها، جنبهی دیگری هم وجود دارد که در دهههای اخیر بیشتر آشکار شده است:
- تجاری شدن کامل هنر: صنعتی که روزی از رنج، تبعید و آرمانهای مهاجر زاده شد، به یکی از بزرگترین ماشینهای سرمایهداری تبدیل شد.
خلاقیت جای خود را به سود داد، و تخیل جمعی به کالایی مصرفی بدل شد.
- فاصله از ریشههای اخلاقی و معنوی یهودی: در سنت یهودی، روایت حامل معنا و مسئولیت است. اما در هالیوود مدرن، روایت اغلب از معنا تهی شده و به سرگرمی صرف فروکاسته است.
- بحران بازنمایی: با جهانیشدن سینما، بسیاری از آثار متهم به تحریف واقعیتهای سیاسی، فرهنگی و تاریخی شدند — بهویژه در تصویرسازی از خاورمیانه، اسلام، آپارتاید در قالب نسل کشی مسلمانان یا حتی خود سرزمین فرضی اسرائیل.
این موضوع باعث شده نگاه انتقادی نسبت به نفوذ رسانهای یهودیان نیز افزایش یابد.
۵. عصر جدید: موفقیت یا بازنگری؟
در قرن بیستویکم، با ظهور رسانههای اجتماعی، تمرکز قدرت رسانهای از هالیوود به پلتفرمهای دیجیتال منتقل شد.
اما حتی در این مرحله، چهرههای یهودی (مثل زاکربرگ در متا یا برین در گوگل) همچنان در رأس سیستم باقی ماندند — گرچه اینبار نه بهعنوان هنرمند، بلکه بهعنوان مهندس اطلاعات.
با این حال، خودِ ساختار رسانه در حال تغییر است: دیگر نمیتوان تخیل جمعی را از یک مرکز کنترل کرد.
در نتیجه، قدرت رسانهای سنتی یهودیان در حال گذار از شکل هالیوودی به شکل الگوریتمی است.
اگر قرن بیستم قرن "روایت" بود، قرن بیستویکم قرن "داده" است — و موفقیت در آن نیازمند نوعی بازتعریف نقش فرهنگی است.

از دروغ تا حقیقت؟!
آیا فیلمها واقعاً حقیقت را نشان میدهند یا فقط میخواهند حس همدردی و مظلومنمایی بسازند؟
بله باید گفت، در برخی دورهها و موقعیتهای تاریخی، فیلم و رسانه عملاً برای ساختن تصویری مظلومنما از یهودیان و تثبیت روایت خاصی از تاریخ بهکار رفتهاند؛ اما توضیح دقیقترش نیازمند نگاه تحلیلی و تاریخی است، چون این موضوع ابعاد پیچیدهای دارد: هم فرهنگی، هم سیاسی، و هم اخلاقی.
در ادامه، تحلیلی جامع از این مسئله میخوانید:
۱. سینما بهعنوان ابزار روایتسازی
از ابتدای قرن بیستم، سینما فقط یک ابزار سرگرمی نبود؛ بلکه ابزار قدرتمند شکلدهی به حافظه جمعی بود.
هر ملت و هر گروهی که به قدرت رسانهای دست یافت، از آن برای تثبیت روایت خود استفاده کرد: آمریکاییها برای بازنمایی "رویای آمریکایی"، بریتانیاییها برای شکوه امپراتوری، و یهودیان نیز برای تثبیت هویت تاریخی خویش.
در نتیجه، طبیعی بود که پس از فجایع قرن بیستم — بهویژه هولوکاست — سینما به صحنه بازسازی رنج و مظلومیت یهودیان بدل شود.
۲. هولوکاست و تثبیت روایت "قربانی مطلق"
از دهه ۱۹۵۰ به بعد، فیلمهای متعددی در آمریکا و اروپا ساخته شد که هدفشان بازنمایی فاجعه هولوکاست بود.
برخی از این آثار مانند:
- The Diary of Anne Frank (1959)
- Schindler’s List (1993)
- The Pianist (2002)
بهدرستی در تلاش بودند تا درد انسانی را به تصویر بکشند و یادآور فجایع نژادپرستی باشند.
اما بهمرور، این تصویر از "یهودی قربانی" به یک روایت مسلط و تکرارشونده در رسانههای غربی بدل شد؛ بهگونهای که هیچ گروه یا ملت دیگری در جهان اجازه نیافت در همان سطح از همدلی و مظلومیت بازنمایی شود.
در اینجاست که نقدهای جدی شکل گرفت:
برخی اندیشمندان معتقدند که صنعت سینما از واقعیت تاریخی هولوکاست، یک سرمایه نمادین ساخت — سرمایهای برای مشروعیت سیاسی اسرائیل و توجیه برخی سیاستهای جنایتکارانه اش در خاورمیانه.
۳. از واقعیت تاریخی تا استفاده سیاسی
در سیاست رسانهای غرب، بهویژه پس از ۱۹۶۷، تصویر "یهودی مظلوم" و "اسرائیلِ در محاصره دشمنان عرب" یکی از محورهای اصلی تبلیغات شد.
فیلمها، مستندها و حتی تولیدات تلویزیونی اغلب با این چارچوب ساخته میشدند:
اسرائیل = دموکراسی کوچک و مظلوم
دشمنان عرب = تهدید بزرگ و خشن
در این روایت، مخاطب جهانی ناخودآگاه با اسرائیل همدردی میکرد، حتی اگر واقعیت میدانی چیز دیگری بود.
این همان چیزی است که منتقدان فرهنگی آن را "سیاست مظلومنمایی رسانهای" مینامند — نوعی بازنمایی که هدفش مشروعسازی قدرت است از طریق تصویر قربانی بودن.
۴. آیا این دروغ است یا روایت گزینشی؟
برای دقت تحلیلی باید گفت: بیشتر این آثار دروغ و به معنای جعلیسازی کامل واقعیت هستند و حتی گزینشگرایانه روایت میکنند.
یعنی بخشهایی از واقعیت را پررنگ و بخشهای دیگر را حذف میکنند تا تصویری خاص بسازند.
بهعنوان مثال:
- در فیلمهای مربوط به جنگهای اعراب و اسرائیل، معمولاً پیشزمینه تاریخی اشغال و شهرکسازی حذف میشود.
- یا در آثار مربوط به خاورمیانه، دفاع عربها یا مسلمانان به عنوان خشونت برجسته میشود اما دهه ها نسل کشی اعراب توسط اسرائیل در حاشیه قرار میگیرد.
این نوع روایتسازی، "دروغ آشکار" است که از نظر اثرگذاری فرهنگی، بسیار قدرتمندتر خود را جلوه می دهد.
۵. پیامدهای این مظلومنمایی
۱. تثبیت جایگاه اخلاقی یهودیان در حافظه غربی
قربانی هولوکاست بودن، به آنان موقعیتی اخلاقی داد که تا دههها کسی در غرب جرأت نقد سیاستهای اسرائیل را نداشت.
1. جهتدهی افکار عمومی جهانی
نسلهای متوالی در غرب از کودکی با فیلمهایی بزرگ شدند که تصویر یهودی مظلوم و دشمن خشن عرب را در ناخودآگاهشان کاشت.
2. تبدیل سینما به سلاح فرهنگی
اسرائیل و لابیهای فرهنگی غربی فهمیدند که روایتسازی، نوعی جنگ نرم است — و هالیوود، خط مقدم آن.
۶. اما سوی دیگر حقیقت
نباید فراموش کرد که در دل همین سینما، برخی از برجستهترین فیلمسازان یهودی خود به نقد این مظلومنمایی برخاستهاند.
برای نمونه:
- Munich (2005) اثر اسپیلبرگ، برخلاف انتظار، انتقادی از چرخه خشونت اسرائیل بود.
- Waltz with Bashir (2008) ساخته آری فولمن، با صراحت از جنایات جنگ لبنان و کشتار صبرا و شتیلا سخن گفت.
این آثار نشان میدهند که درون خود جامعه یهودی نیز نقد عمیق نسبت به سوءاستفاده از رنج وجود دارد.
بنابراین باید گفت تمام فیلمهای یهودیان برای دروغ و مظلومنمایی ساخته شدهاند؛ و قالب آنها حقیقت را به خدمت سیاست گرفتهاند، و برخی دیگر سیاست را به نقد حقیقت.

جمعبندی تحلیلی
فیلم و رسانه، به خودی خود دروغ نمیگویند؛
اما وقتی قدرت سیاسی و مالی، روایت را در دست بگیرد، حقیقت به ابزاری در خدمت هویتسازی بدل میشود.
آری، یهودیان در سینما و رسانه موفقترین اقلیت فرهنگی تاریخ مدرن بودهاند.
اما این موفقیت، دو چهره دارد:
- از یکسو، داستانی از نبوغ، سازگاری و قدرت روایت؛
- و از سوی دیگر، هشداری از فراموشی ریشههای اخلاقی و انسانی در برابر قدرت و سود.
در قرن بیستم، یهودیان توانستند از رسانه برای بازسازی وجه قربانی و مظلوم خویش استفاده کنند — ابتدا برای همدلی انسانی، سپس برای مشروعیت سیاسی و فرهنگی. اما همان رسانه، امروز بستری شده است که در آن بسیاری از روشنفکران و فیلمسازان جدید (از یهودی و غیریهودی) در حال شکستن این تصویر یکسویهاند.
علاقه و نفوذ یهودیان در صنعت سینما و رسانه قطعا محصول توطئه و مجموعهای از عوامل فرهنگی، اجتماعی و ذهنی است:
- تجربهی طولانی حاشیهنشینی و نیاز به روایت خویشتن؛
- مهارت در تفسیر و بیان نمادین؛
- مهاجرت به آمریکا در زمان شکلگیری سینما؛
- استفاده از رسانه برای ادغام در جامعه و بازآفرینی هویت؛
- و در نهایت، استمرار سنت "قوم کتاب" در قالب "قوم تصویر".
از تورات تا تارنما، از هالیوود تا نتفلیکس، مسیر یهودیان در جهان مدرن داستانی است از بقا، بازآفرینی و تسلط بر روایت — همان چیزی که در هستهی فرهنگ مدرن نهفته است: قدرتِ گفتنِ داستان.
در نهایت، میتوان گفت:
یهودیان نه فقط در ساختن فیلم، بلکه در ساختن جهانی از معنا، خیال و تصویر موفق بودند — جهانی که حالا همه ما درون آن زندگی میکنیم و وظیفه داریم نگاهی عمیق به ساختار صهیونیسم در استحاله فرهنگ ها و تاریخ سازی جعلی آنان داشته باشیم .
