توافقنامههای ضدترور پس از ۲۰۰۱: امنیت در برابر استقلال
تحلیل سیاسی، امنیتی و رسانهای نفوذ ایالات متحده در کشورهای مسلمان
مقدمه:
شعار مبارزه با ترور و واقعیت وابستگی
حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نقطه عطفی در روابط امنیتی و سیاسی آمریکا با کشورهای مسلمان جهان بود. دولت جورج دبلیو بوش با اعلام «جنگ با ترور» مدعی شد که هدف اصلی، مقابله با شبکههای تروریستی و تضمین امنیت جهانی است. با این حال، بررسی دقیق توافقنامههای ضدترور نشان میدهد که اهداف اعلامی تنها بخشی از واقعیت بودند و اهداف واقعی شامل ایجاد شبکههای نظارتی گسترده، کنترل سیاسی و تحکیم نفوذ ایالات متحده در ساختارهای امنیتی و اطلاعاتی کشورهای مسلمان بود.
این مقاله با رویکرد تحلیلی-انتقادی به بررسی این توافقها و پیامدهای امنیتی، سیاسی و رسانهای آن میپردازد و نشان میدهد چگونه «امنیت» به ابزاری برای محدودسازی استقلال و افزایش وابستگی تبدیل شد.
شکلگیری توافقنامههای ضدترور
پس از ۲۰۰۱، آمریکا با استفاده از ظرفیتهای قانونی داخلی و نفوذ دیپلماتیک خود، مجموعهای از توافقهای دوجانبه و چندجانبه با کشورهای مسلمان شکل داد. این توافقها شامل موارد زیر بودند:
1- همکاری اطلاعاتی و تبادل دادهها:
کشورهای منطقه موظف شدند اطلاعات جمعآوریشده درباره شبکههای اسلامی مستقل و گروههای مخالف آمریکا را در اختیار آژانسهای اطلاعاتی آمریکا قرار دهند.
2- پشتیبانی لجستیکی و آموزشی:
ارتشها و نیروهای امنیتی کشورهای مسلمان از طریق آموزش، تجهیز و مشاوره نظامی به شدت به آمریکا وابسته شدند.
3- مجوز عملیات نظامی:
توافقنامهها مشروعیت عملیاتی حملات آمریکا در عراق، افغانستان، یمن و سوریه را فراهم کردند، حتی زمانی که حضور نظامی با مخالفت یا مقاومت بخشی از افکار عمومی داخلی روبرو بود.
این توافقها به شکل سیستماتیک شبکهای از وابستگی امنیتی ایجاد کردند که نه تنها امنیت ظاهری را به همراه داشت، بلکه استقلال سیاسی و توان دفاعی بومی را محدود ساخت.
استراتژی واشنگتن: امنیت به قیمت استقلال
تحلیل ساختاری این توافقها نشان میدهد که واشنگتن با استفاده از مفهوم «امنیت جمعی علیه ترور»، یک استراتژی دو لایه را پیاده کرد:
1- مهندسی وابستگی امنیتی:
با گسترش آموزش، تجهیزات و مشاوره نظامی، کشورهای مسلمان به شدت به پشتیبانی آمریکا وابسته شدند. این وابستگی شامل قابلیتهای اطلاعاتی، لجستیکی و عملیاتی بود.
2- کنترل سیاسی از طریق همکاری ضدترور:
با مشروعیتبخشی به عملیات نظامی آمریکا در خاک کشورهای ثالث و سرکوب جنبشهای اسلامی مستقل، دولتهای محلی به بخشی از شبکه تحت نظارت آمریکا تبدیل شدند.
نتیجه این فرآیند، نهادینه شدن وابستگی امنیتی و کاهش توانایی کشورهای مسلمان برای اتخاذ سیاست مستقل در حوزه امنیت ملی بود.
ابعاد رسانهای توافقهای ضدترور
رسانهها نقش مهمی در مشروعیتبخشی به این توافقها ایفا کردند. تحلیل محتوای رسانههای غربی (CNN، BBC، Fox News) و رسانههای عربی نزدیک به دولتهای همکار (العربیه، الشرق الاوسط) نشان میدهد که:
1- تصویرسازی مثبت از حضور آمریکا:
عملیات نظامی و پایگاههای نظارتی آمریکا به عنوان تضمینکننده صلح و امنیت جهانی معرفی شدند.
2- تطهیر سیاست سرکوب داخلی:
سرکوب جنبشهای اسلامی مستقل و گروههای سیاسی مخالف، تحت عنوان «جلوگیری از ترور» توجیه شد و هر گونه مخالفت با سیاستهای واشنگتن به عنوان تهدید امنیت ملی تصویر شد.
3- کاهش نقد و تحلیل مستقل:
رسانهها با تمرکز بر خطر تروریسم و تهدیدات خارجی، فضای انتقادی را محدود کرده و وابستگی سیاسی و امنیتی کشورها را طبیعی و ضروری جلوه دادند.
این روایت رسانهای، با همراهی تبلیغات رسمی دولتها، امنیت مهندسیشده آمریکا را به عنوان یک ارزش جهانی و ضروری جا انداخت و امکان بحث درباره پیامدهای بلندمدت وابستگی را کاهش داد.