ماندیت بریتانیا یعنی چه؟
از قیمومت متمدنانه تا استعمار با کراوات حقوقی
اگر بخواهیم یک عبارت کوتاه برای «ماندیت بریتانیا» پیدا کنیم، شاید این جمله نزدیکترین باشد:
استعمار قدیمی، با یک اسم جدید و قانونی.
بعد از جنگ جهانی اول، امپراتوری عثمانی فروپاشید، آلمان مستعمراتش را از دست داد و نقشهٔ سیاسی جهان، مخصوصاً خاورمیانه، آمادهٔ طراحی دوباره شد. در همین لحظه تاریخی، قدرتهای پیروز جنگ تصمیم گرفتند استعمار را نه کنار بگذارند، بلکه آن را بازبرندسازی کنند؛ یعنی همان تصرف، همان کنترل، اما با زبانی حقوقی، با مُهر «جامعه ملل» و با عنوانی ظاهراً شریف: نظام ماندات.
اما «ماندیت بریتانیا» دقیقاً یعنی چه؟ چه تفاوتی با استعمار کلاسیک داشت؟ چرا برای فهم تاریخ فلسطین، عراق، اردن و کل خاورمیانهی قرن بیستم اینقدر مهم است؟ و مهمتر از همه: چطور زیر پرچم همین ماندیت بود که راه برای تأسیس اسرائیل، شکلگیری دولتهای عربی وابسته و نفوذ انگلستان و بعداً آمریکا در جهان اسلام هموار شد؟
بیایید از ابتدا شروع کنیم.
۱. ماندیت؛ استعمار با زبان حقوقی
۱.۱. ایده: سرزمینهای «نابالغ» نیاز به قیم دارند
بعد از پایان جنگ جهانی اول، در پیمان ورسای و نهاد تازهتأسیس «جامعه ملل»، ایدهای مطرح شد که ظاهراً بسیار انساندوستانه بهنظر میرسید:
برخی سرزمینها – مخصوصاً آنهایی که قبلاً زیر سلطه عثمانی یا آلمان بودند – هنوز «آمادهٔ استقلال کامل» نیستند و نیاز دارند یک قدرت «پیشرفته» بهطور موقت از آنها مراقبت کند؛ به زبان حقوقی: قیمومت.
این شد Mandate System؛ یعنی جامعه ملل بهطور رسمی، برخی سرزمینها را بهعنوان «ماندیت» به قدرتهای پیروز میسپرد تا:
- نظم برقرار کنند
- نهادهای مدرن بسازند
- قوانین تدوین کنند
- مردم را برای استقلال تدریجی آماده کنند
روی کاغذ، ماجرا شبیه یک دوره آموزشی سیاسی بود. اما در عمل، همان چیزی شد که منتقدان از همان روز اول میگفتند:
استعمار، اما قانونی و با امضا.
۱.۲. طبقهبندی ماندات: از A تا C
جامعه ملل ماندات را به سه دسته تقسیم کرد:
- ماندات نوع A: سرزمینهایی که گفته میشد «نسبتاً آمادهٔ خودحکومتی» هستند؛ مثل عراق، سوریه، لبنان و فلسطین.
- ماندات نوع B و C: سرزمینهای آفریقایی و اقیانوسی که عملاً شبیه مستعمره اداره میشدند.
بریتانیا و فرانسه بیشترین سهم را بردند. بریتانیا از دل امپراتوری عثمانی و آلمان، چند نقطه کلیدی گرفت که سرنوشت خاورمیانه را عوض کرد:
فلسطین، عراق و شرق اردن (اردن امروزی) + چند قلمرو در آفریقا.
۲. ماندیت بریتانیا در عمل یعنی چه؟
برای فهم «ماندیت بریتانیا»، بهتر است آن را هم از زاویه حقوقی، هم از زاویه عملی ببینیم.
۲.۱. از نظر حقوقی
از نظر حقوقی، قضیه اینطور بود:
جامعه ملل میگفت این سرزمینها مال بریتانیا نیست، ولی ادارهشان بر عهدهٔ بریتانیاست.
بریتانیا موظف بود:
- امنیت برقرار کند
- ساختار اداری و قضایی ایجاد کند
- حقوق اقلیتها را رعایت کند
- نهایتاً مردم را برای استقلال آماده کند
در اسناد، همیشه واژههایی مثل «پیشرفت»، «تمدن»، «توسعه»، «آموزش سیاسی» تکرار میشد.
۲.۲. در واقعیت
در واقعیت، بریتانیا:
- مرز کشید
- دولت ساخت
- شاه منصوب کرد
- منابع نفت، تجارت و راههای ارتباطی را زیر کنترل گرفت
- و مهمتر از همه، نقشهای برای آینده منطقه نوشت که منافع خودش و متحدانش را تضمین کند، نه اراده مردم را.
به زبان ساده:
ماندیت بریتانیا همان استعمار بود؛ فقط ایندفعه با پرونده، گزارش سالانه و امضای جامعه ملل.