موضوع مقاومت مسلحانه، بهویژه در بستر تاریخی جهان، اسلام و تشیع، از مهمترین و پیچیدهترین مباحث در مطالعات سیاسی و دینی است. در این تحلیل، به ریشههای تاریخی، مبانی نظری و مصادیق مهم مقاومت مسلحانه در این سه حوزه (جهان، اسلام، تشیع) میپردازیم.
مقاومت مسلحانه؛ ریشههای تاریخی در جهان، اسلام و تشیع
بخش اول: ریشههای تاریخی مقاومت مسلحانه در جهان
۱. در دوران باستان:
بردهها و فرودستان بارها در برابر سلطه مقاومت کردهاند. معروفترین نمونه:
شورش اسپارتاکوس (قرن اول پیش از میلاد) که در امپراتوری روم، نماد شورش بردگان علیه سلطهگران شد.
۲. قرون وسطی تا دوران مدرن:
شورشهای دهقانی در اروپا (مثلاً شورش دهقانان آلمان در قرن ۱۶)
مقاومتهای ملی علیه استعمار (قرن ۱۸ تا ۲۰)، مانند:
مقاومت هندیها علیه استعمار بریتانیا (جنبش سپاهیان در ۱۸۵۷)
مقاومت الجزایریها علیه فرانسه (۱۹۵۴–۱۹۶۲)
مقاومت ویتنامیها علیه فرانسه و آمریکا
۳. قرن بیستم و جنبشهای آزادیبخش:
مقاومت مسلحانه در این قرن اغلب ماهیت ضداستعماری، انقلابی یا ایدئولوژیک داشت:
جنبشهای چریکی مارکسیستی (مانند چهگوارا در کوبا و بولیوی)
سازمانهای انقلابی مانند ANC در آفریقای جنوبی یا FARC در کلمبیا
استفاده از نبرد نامتقارن و جنگ چریکی در برابر ارتشهای کلاسیک
بخش دوم: ریشههای مقاومت مسلحانه در اسلام
اسلام از آغاز با مفهوم جهاد آشنا بوده است؛ اما درک آن نیازمند تفکیک دقیق میان مفاهیم جهاد دفاعی، تهاجمی و مقاومت مردمی است.
۱. عصر پیامبر اسلام (ص)
مقاومت نظامی علیه مشرکان مکه از سال دوم هجری (جنگ بدر) آغاز شد.
ماهیت جنگها: عمدتاً دفاعی و با هدف بقای جامعه نوپای اسلامی.
آموزههای قرآنی در مورد جهاد: مانند آیه ۳۹ سوره حج:
«به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده اجازه (دفاع) داده شد، زیرا که مورد ستم قرار گرفتهاند...»
۲. عصر خلفا و فتوحات:
گسترش اسلام با فتوحات، با انگیزههایی دینی، اقتصادی و سیاسی همراه شد.
مفاهیم جهاد و مقاومت در این دوره بیشتر با سلطهطلبی خلافت درآمیخت، نه صرفاً مقاومت در برابر ظلم.
۳. قیامهای اسلامی با ماهیت مقاومت:
قیام حسین بن علی (ع) در کربلا (۶۱ هجری): مهمترین الگوی مقاومت مسلحانه علیه ظلم و استبداد در سنت اسلامی، بهویژه در تشیع.
قیامهایی چون:
قیام زید بن علی
جنبش مختار ثقفی
قیام توابین
اینها همه تبلور مقاومت مسلحانه علیه حکومتهای فاسد اموی و عباسی بودند.
بخش سوم: مقاومت مسلحانه در تشیع
در تشیع، مقاومت مسلحانه نه به عنوان نخستین انتخاب، بلکه به عنوان آخرین چاره در برابر ظلم آشکار و فقدان مشروعیت حکومت مطرح بوده است.
۱. فلسفه قیام در تشیع:
قیام حسینی پایهگذار مفهوم "شهادت به مثابه اعتراض حداکثری".
مشروعیت قیام در فقه شیعه مشروط به شرایطی مانند وجود ظلم آشکار، عدم امکان اصلاح مسالمتآمیز، حمایت مردم و احتمال موفقیت نسبی است.
۲. دوره غیبت و نظریه انتظار:
شیعیان در دوره غیبت کبری با احتیاط بیشتری با مسأله قیام برخورد کردند.
اما اصل مقابله با ظلم همچنان در آموزهها باقی ماند؛ قیامها در این دوره نیز محدود به مواردی شد که مشروعیت ظلم بسیار واضح بود (مثلاً قیامهای صفویه در ابتدا، یا نهضت تنباکو).
۳. عصر معاصر و مقاومت شیعی:
امام خمینی و نظریه ولایت فقیه، فصلی نو در فقه مقاومت گشود؛ فقیه عادل به نیابت از امام معصوم میتواند در برابر ظلم قیام کند.
انقلاب اسلامی ایران (۱۳۵۷) نمونه بارز مقاومت مردمی با ترکیبی از مسلحانه و غیرمسلحانه بود.
حزبالله لبنان نمونه موفق مقاومت مسلحانه شیعی در برابر اشغال و تجاوز اسرائیل است.
مبانی فقهی مقاومت مسلحانه در اسلام و تشیع
۱. مشروعیت جهاد دفاعی:
فقه اسلامی، به ویژه شیعی، جهاد ابتدایی را منوط به حضور امام معصوم یا نائب واجد شرایط میداند.
اما جهاد دفاعی در برابر تجاوز و اشغال، مشروع، واجب و گاه ضروری است.
۲. شرایط شرعی قیام:
احتمال عقلایی پیروزی یا تأثیرگذاری
عدم فساد و خونریزی بیش از حد
وجود ظلم آشکار و غیرقابل اصلاح
مقاومت مسلحانه در منطقه خاورمیانه؛
از واکنش مردمی تا بازیگری سیاسی
مفهوم «مقاومت مسلحانه» در خاورمیانه، صرفاً به درگیریهای نظامی محدود نمیشود. این اصطلاح در دهههای اخیر به بخشی از فرهنگ سیاسی منطقه تبدیل شده است؛ شکلی از مقابله سازمانیافته با اشغال، تجاوز یا سلطه خارجی که مرز میان جنبش مردمی و بازیگر نظامی را درهم میشکند.
ریشههای مقاومت مسلحانه در تاریخ معاصر به دوران استعمار و اشغال بازمیگردد. از قیامهای عربی در برابر بریتانیا و فرانسه در اوایل قرن بیستم، تا شکلگیری گروههای چریکی در فلسطین، لبنان و الجزایر، مبارزه مسلحانه همواره واکنشی به اشغال یا بیعدالتی سیاسی بوده است. اما پس از تشکیل اسرائیل در سال ۱۹۴۸، این مفهوم معنایی تازه یافت و در قالب جنبشهای فلسطینی و سپس لبنانی نهادینه شد.
در دهههای بعد، سازمانهایی چون فتح، جبهه خلق برای آزادی فلسطین، حماس و جهاد اسلامی، مبارزه مسلحانه را بهعنوان ابزار اصلی در برابر اسرائیل تعریف کردند. در لبنان نیز، ظهور حرکه امل و سپس حزبالله، مفهوم مقاومت را به مرحلهای جدید رساند — مرحلهای که در آن مبارزه نه فقط نظامی، بلکه سیاسی، رسانهای و ایدئولوژیک شد.
مقاومت مسلحانه در سالهای اخیر، از یک الگوی صرفاً دفاعی به راهبرد بازدارندگی تبدیل شده است. گروههایی مانند حزبالله در لبنان، انصارالله در یمن و حماس در فلسطین، با تکیه بر فناوری موشکی و پهپادی، توانستهاند در برابر ارتشهای مجهز منطقهای نوعی موازنه قدرت نسبی ایجاد کنند. این تحول، معادله کلاسیک «ارتش در برابر شبهنظامیان» را به چالش کشیده است.
با این حال، مقاومت مسلحانه همواره موضوعی مناقشهبرانگیز باقی مانده است. از نگاه بسیاری از کشورهای غربی و متحدانشان، این گروهها تهدیدی علیه ثبات منطقهای و امنیت بینالمللیاند؛ اما در میان جوامع محلی و بخشی از جهان عرب، آنان نماد استقلال و کرامت ملی تلقی میشوند.
در جنگهای اخیر غزه، لبنان و حتی در مواجهه با ائتلافهای منطقهای، الگوی مقاومت مسلحانه بهنوعی ابزار سیاسی مؤثر بدل شده است؛ ابزاری که نه فقط در میدان جنگ، بلکه در میز مذاکره نیز وزن تعیینکنندهای دارد.
در نهایت، مفهوم مقاومت مسلحانه امروز در خاورمیانه بیش از هر زمان دیگر چندوجهی است:
ترکیبی از ایدئولوژی، فناوری نظامی، مشروعیت مردمی و رقابتهای ژئوپلیتیکی — پدیدهای که همچنان یکی از مهمترین عوامل شکلدهنده به توازن قدرت در منطقه باقی مانده است.
نتیجهگیری
مقاومت مسلحانه در تاریخ بشر همواره پاسخی به سلطه، اشغال و ظلم بوده است. در اسلام، این نوع مقاومت جایگاهی مشروع دارد، بهویژه در قالب جهاد دفاعی. در تشیع، با تأکید بر عدالت و مبارزه با ظلم، مقاومت مسلحانه هم یک وظیفه اخلاقی و هم دینی تلقی میشود، اما با شرایط مشخص و تأکید بر خرد و مصلحت. از عاشورا تا لبنان، این روحیه همچنان در جوامع شیعی زنده است و در برابر اشغالگری، استبداد و سلطه خارجی مقاومت میکند.