​مقاله تحلیلی پیمان وادی عربه؛
​​​​​​​صلح سرد، وابستگی گرم


پیمان وادی عربه؛
صلح سرد، وابستگی گرم

تحلیلی انتقادی از توافق صلح اردن و اسرائیل، با نگاهی به زمینه‌های سیاسی، نقش آمریکا، پیامدهای منطقه‌ای و میراث ژئوپلیتیکی آن


  ۱. مقدمه: صلحی برای حفظ سلطه  

در اکتبر ۱۹۹۴، تنها یک سال پس از امضای پیمان اسلو، جهان شاهد سومین حلقه از زنجیره‌ی «صلح‌های آمریکایی» در خاورمیانه بود: پیمان وادی عربه میان اردن و اسرائیل.
در ظاهر، این توافق قرار بود به دهه‌ها تنش میان دو کشور پایان دهد؛ اما در واقع، ادامه‌ی همان روندی بود که از کمپ دیوید آغاز و در اسلو نهادینه شده بود: صلح به مثابه ابزاری برای بازسازی نظم سیاسی منطقه به نفع واشنگتن و تل‌آویو.
برای اردن، صلح راهی برای بقا بود؛ برای اسرائیل، ابزار مشروعیت بیشتر؛ و برای آمریکا، گامی دیگر در مسیر «مهندسی صلح» — صلحی که عدالت را قربانی نظم می‌کرد.
به تعبیر پژوهشگر عرب عبدالرحمن منیف، «وادی عربه نه توافق دو ملت، بلکه مصالحه‌ی دو نیاز بود: نیاز اردن به حمایت و نیاز اسرائیل به پذیرش.»

  ۲. زمینه تاریخی: اردن میان فشار و ضرورت  

اردن در طول تاریخ خود میان دو واقعیت متناقض زیسته است:
از یک‌سو، همسایگی با فلسطین و پیوند جمعیتی گسترده با آن؛ از سوی دیگر، وابستگی ساختاری به غرب و به‌ویژه آمریکا و بریتانیا.
پس از جنگ ۱۹۴۸ و الحاق کرانه باختری، اردن عملاً نقش واسطه میان فلسطینیان و اسرائیل را بازی کرد. اما شکست در جنگ ۱۹۶۷ و از دست‌دادن آن منطقه، جایگاه پادشاهی هاشمی را متزلزل ساخت.
در دهه‌ی ۱۹۷۰، بحران سپتامبر سیاه و درگیری با سازمان آزادی‌بخش فلسطین، شکاف عمیقی میان فلسطینیان و حکومت اردن پدید آورد.
با آغاز روند اسلو و تغییر معادلات منطقه، ملک حسین به این نتیجه رسید که اگر اردن خارج از قطار صلح بماند، نه‌تنها از حمایت غرب محروم می‌شود، بلکه ممکن است جایگاه ژئوپلیتیکی خود را نیز از دست بدهد.
در این شرایط، مذاکرات مستقیم با اسرائیل به رهبری آمریکا آغاز شد. وادی عربه – منطقه‌ای در مرز جنوبی اردن – به محل امضای پیمانی بدل شد که در واقع، تثبیت نظم پس از اسلو بود.

  ۳. نقش آمریکا: از میانجی‌گری تا مهندسی صلح  

پیمان وادی عربه بدون میانجی‌گری و فشار آمریکا ممکن نبود. دولت بیل کلینتون، که در اوج تبلیغات برای «نظم نوین خاورمیانه» بود، اردن را به امضای توافق تشویق کرد؛ در برابر، میلیاردها دلار کمک نظامی و اقتصادی وعده داد.
برای واشنگتن، اردن یک شریک ایده‌آل بود: کشوری کوچک، باثبات و با رهبری مطیع که می‌توانست پل ارتباطی میان اسرائیل و جهان عرب باشد.
در عمل، وادی عربه ادامه‌ی مستقیم «طرح اسلو» بود:
– به رسمیت شناختن اسرائیل،
– تعیین مرزهای بین‌المللی،
– و همکاری امنیتی در زمینه‌ی مبارزه با تروریسم.

اما فراتر از این بندها، پیمان یک معنا داشت: ادغام اردن در شبکه امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل تحت نظارت آمریکا.
از این منظر، وادی عربه نه صلح، بلکه قرارداد تابعیت ژئوپلیتیکی بود؛ قراردادی که در آن، اردن برای حفظ بقا، استقلال تصمیم‌گیری خود را واگذار کرد.
​​​​​​​


  ۴. بندهای توافق: مرز، آب و امنیت  

پیمان وادی عربه شامل سه محور اصلی بود:
1- تعیین مرزهای رسمی میان اردن و اسرائیل بر اساس خطوط اشغال پس از ۱۹۶۷،
2- توافق بر سر تقسیم آب رود اردن و یرموک،
3- ایجاد همکاری‌های امنیتی و اقتصادی.


در ظاهر، این بندها منطقی به نظر می‌رسیدند. اما در واقع، بسیاری از تحلیل‌گران عرب معتقدند که اردن در مسئله‌ی آب و مرز امتیازات بزرگی داد.
اسرائیل عملاً حق برداشت آب از رودخانه‌های مرزی را حفظ کرد، و اردن در مقابل، تعهد کرد امنیت مرزهای مشترک را تضمین کند — مرزهایی که عملاً به «خط حائل امنیت اسرائیل» بدل شد.
به این ترتیب، صلح وادی عربه نه‌تنها مرزها را تثبیت کرد، بلکه ساختار امنیتی اردن را نیز به شبکه اطلاعاتی اسرائیل پیوند زد.

  ۵. واکنش جهان عرب و افکار عمومی  

برخلاف استقبال رسمی غرب، امضای پیمان وادی عربه در جهان عرب با خشم و اعتراض مواجه شد.
بسیاری آن را «دومین خیانت بزرگ» پس از کمپ دیوید می‌دانستند. تظاهراتی در امان و اربد برگزار شد، و احزاب ملی‌گرا و اسلام‌گرا حکومت را به «فروش فلسطین» متهم کردند.
افکار عمومی اردن نیز هرگز این صلح را نپذیرفت. نظرسنجی‌های دو دهه‌ی بعد نشان داد که بیش از ۸۰ درصد مردم اردن همچنان اسرائیل را دشمن می‌دانند.
در سطح فرهنگی نیز، روابط اردن و اسرائیل همواره سرد و محدود ماند. همکاری‌های اقتصادی و تجاری نتوانست اعتماد اجتماعی ایجاد کند.

در واقع، وادی عربه در سطح دولت‌ها امضا شد، نه ملت‌ها. همان‌گونه که یک روزنامه‌نگار اردنی نوشت:
«ما صلح کردیم، اما دشمن هنوز در ذهن‌مان زنده است.»

  ۶. پیامدهای سیاسی و اقتصادی  

در کوتاه‌مدت، پیمان وادی عربه موجب افزایش کمک‌های خارجی و ثبات نسبی اقتصادی در اردن شد. اما این وابستگی مالی، استقلال تصمیم‌گیری را تضعیف کرد.
دولت اَمان به‌تدریج به شریک امنیتی آمریکا و اسرائیل در منطقه بدل شد، و از هرگونه موضع‌گیری مستقل در قبال فلسطین یا لبنان پرهیز کرد.
در عرصه اقتصادی، پروژه‌های مشترک مانند منطقه صنعتی اردن–اسرائیل (QIZ) شکل گرفتند؛ اما سود اصلی آن‌ها نصیب شرکت‌های اسرائیلی شد، نه کارگران اردنی.
بنابراین، صلح نه رفاه آورد و نه عزت؛ بلکه نوعی وابستگی جدید پدید آورد که در آن، اقتصاد اردن به نظم امنیتی اسرائیل گره خورد.



  ۷. وادی عربه و مسئله فلسطین  

یکی از ابعاد مهم توافق، بی‌توجهی کامل به حقوق فلسطینیان بود.
در حالی که بیش از نیمی از جمعیت اردن را فلسطینی‌تباران تشکیل می‌دادند، پیمان هیچ اشاره‌ای به حق بازگشت یا وضعیت قدس نکرد.
در واقع، اردن با امضای توافق، عملاً از هرگونه نقش مستقل در مسئله فلسطین عقب‌نشینی کرد و مسئولیت را به ساف و تشکیلات خودگردان واگذار نمود.
اما در سطح پنهان، همکاری‌های امنیتی اردن–اسرائیل در زمینه کنترل مرزها و جلوگیری از نفوذ گروه‌های مقاومت به فلسطین افزایش یافت؛ مسئله‌ای که در دهه‌های بعدی به یکی از جنجالی‌ترین ابعاد روابط دو کشور بدل شد.

  ۸. صلح سرد: شکاف میان واقعیت و روایت  

اگرچه پیمان وادی عربه به لحاظ حقوقی برقرار است، اما عملاً روابط اردن و اسرائیل هیچ‌گاه گرم نشده است.
در هر دوره‌ی بحرانی، از جنگ غزه تا شهرک‌سازی در کرانه باختری، روابط دو کشور به سردی گراییده و سفرا فراخوانده شده‌اند.
مردم اردن، همچنان هرگونه عادی‌سازی فرهنگی یا اقتصادی را «خیانت» می‌دانند.
این پدیده را پژوهشگران «صلح سرد» می‌نامند؛ صلحی که در کاغذ زنده است، اما در جامعه مرده.
در واقع، وادی عربه همانند کمپ دیوید، تنها در سطح دیپلماتیک دوام آورد، نه در بطن افکار عمومی.

  ۹. میراث ژئوپلیتیکی: از وادی عربه تا توافق ابراهیم  

پیمان وادی عربه سنگ‌بنای ساختار جدیدی شد که در دهه‌های بعد، با توافق ابراهیم (۲۰۲۰) تکمیل شد.
اردن با وجود اعتراض‌های داخلی، مجبور شد در برابر موج جدید عادی‌سازی سکوت کند. در عین حال، تل‌آویو و واشنگتن از مدل اردنی به عنوان الگوی «صلح امن» یاد کردند — صلحی بدون جنگ، اما بدون برابری.
در واقع، وادی عربه پلی بود میان اسلو و ابراهیم:
از صلح محدود فلسطینی‌ها تا عادی‌سازی گسترده‌ی اعراب با اسرائیل.
به همین دلیل، تحلیل‌گران آن را «آزمایشگاه صلح آمریکایی» در خاورمیانه می‌دانند.


  10. فیلم ها و مستندهای مرتبط با پیمان وادی عربه  

وثائقی «معاهدة وادي عربة» – Roya TV (اردن) → نگاه از درون جامعه اردن، انتقادی و واقعی‌تر نسبت به وعده‌های اقتصادی و وضعیت «صلح سرد». 
Shalom, Jordan – Dov Gil-Har (اسرائیل) → روایت پشت‌پرده و مثبت از زاویه اسرائیلی؛ قابل استفاده برای مقایسه‌ی روایت‌ها. 
The Human Factor – Dror Moreh → قرار دادن وادی عربه در چارچوب «فرایند صلح تحت مدیریت آمریکا» و نقش واشنگتن در پیوند دادن اردن به نظم امنیتی اسرائیل. 
آرشیو تصویری روز امضای پیمان (C-SPAN، Today in History و …) → برای مونتاژ تاریخی‌ات حیاتی است: امضای سند، دست‌دادن‌ها، سخنرانی بیل کلینتون، ملک حسین، رابین. 


نتیجه‌گیری:
صلح یا استمرار اشغال؟


پیمان وادی عربه را نمی‌توان جدای از ساختار قدرت جهانی در دهه‌ی ۱۹۹۰ درک کرد.
این توافق، بخشی از پروژه‌ی بزرگ‌تری بود که هدفش نه برقراری عدالت، بلکه تثبیت هژمونی آمریکا و اسرائیل در منطقه بود.
اردن با پذیرش صلح، امنیت سیاسی خود را خرید، اما استقلال ژئوپلیتیکی‌اش را از دست داد.
در نهایت، وادی عربه نیز همانند کمپ دیوید و اسلو، مصداق آن چیزی است که می‌توان «صلح بدون ملت» نامید — صلحی که در دفتر سیاست‌مداران نوشته شد، نه در دل مردم.
صلحی که به جای عدالت، امنیت را جایگزین کرد؛ و به جای رهایی، وابستگی آورد.

چنان‌که نویسنده‌ی فلسطینی رشید خالدی می‌گوید:
«صلح وقتی معنا دارد که عدالت در میان باشد. وادی عربه، صلح نبود؛ بلکه سکوتی بود میان دو سلطه.»

تهیه و تنظیم: مهدی جمالیان