۴. پیامدهای داخلی در مصر: از وعده توسعه تا واقعیت وابستگی
توافق کمپ دیوید در نگاه نخست، برای مصر یک پیروزی بهنظر میرسید. بازپسگیری شبهجزیره سینا و پایان جنگی طولانی، برای جامعهای فرسوده از بحران، امیدآفرین بود. اما پشت این دستاورد ظاهری، واقعیتی پنهان بود که در دهههای بعد آشکار شد: صلح سیاسی، به قیمت وابستگی اقتصادی و فروپاشی استقلال ملی.
پس از امضای پیمان، ایالات متحده سالانه میلیاردها دلار کمک مالی و نظامی در اختیار مصر قرار داد؛ میانگین کمک سالانه تا امروز حدود ۱٫۳ میلیارد دلار نظامی و ۸۰۰ میلیون دلار غیرنظامی بوده است (طبق گزارش Congressional Research Service, 2023).
اما این کمکها نه در مسیر توسعه پایدار، بلکه در تقویت ساختارهای نظامی و بوروکراتیک صرف شدند. ارتش مصر، که پیشتر نماد ملیگرایی ناصری بود، به نهادی اقتصادی و سیاسی بدل شد که بودجهاش مستقیماً از واشنگتن تأمین میشد.
در حوزه اجتماعی، سیاستهای سادات تحت عنوان Infitah (درهای باز اقتصادی)، منجر به شکاف طبقاتی عمیق شد. قشر کوچکی از وابستگان رژیم از رانتهای صلح بهرهمند شدند، در حالی که اکثریت مردم شاهد افزایش فقر، تورم و بیکاری بودند.
به تعبیر جامعهشناس مصری سعدالدین ابراهیم، «کمپ دیوید نقطهای بود که در آن، مصر از رهبری جهان عرب به پیمانکار صلح آمریکایی تبدیل شد.»
افکار عمومی نیز هرگز با این تغییر کنار نیامد. اعتراضات دانشجویی، جنبشهای اسلامی، و سرانجام ترور انور سادات در ۱۹۸۱، نشان داد که شکاف میان دولت و ملت عمیقتر از آن است که با وعدهی صلح پر شود. سادات به قتل رسید، اما میراثش باقی ماند: مصرِ آرام در ظاهر، وابسته در باطن.
۵. واکنش جهان عرب: انزوای قاهره و تولد مقاومت نوین
کمپ دیوید برای جهان عرب نهتنها «صلح»، بلکه خیانت بود.
اتحادیه عرب بلافاصله عضویت مصر را تعلیق و دفتر خود را از قاهره به تونس منتقل کرد. کشورهای عراق، سوریه، لیبی و یمن شمالی روابط دیپلماتیک خود را با مصر قطع کردند. در خیابانهای دمشق و بغداد، تصویر سادات در آتش سوخت و شعار «مصر از صف اعراب جدا شد» طنین انداخت.
این واکنش شدید، ریشه در فهم عمیقتر از پیامدهای ژئوپلیتیکی توافق داشت:
برای نخستینبار، بزرگترین ارتش عربی از معادلهی مقاومت علیه اسرائیل حذف میشد. بدون مصر، هیچ جنگ عربی دیگر ممکن نبود.
در نتیجه، موازنهی قدرت در خاورمیانه برای همیشه تغییر کرد و اسرائیل توانست منابع خود را از جبهه جنوبی به مناطق اشغالی و لبنان منتقل کند.
اما مهمتر از بُعد نظامی، بُعد روانی و فرهنگی این تحول بود. «شکست کمپ دیوید» در وجدان جمعی جهان عرب به نمادی از خیانت سیاسی تبدیل شد و زمینهساز تولد گفتمان جدیدی شد: مقاومت غیردولتی.
از دل همین خلأ، جنبشهایی مانند حزبالله لبنان، جهاد اسلامی و حماس در دهههای بعد پدید آمدند. این گروهها بر خلاف دولتهای عربی، صلح دولتی را رد کردند و مبارزهی مسلحانه را ابزار مشروع دفاع از فلسطین دانستند.
به بیان دیگر، اگر کمپ دیوید صلحی برای دولتها بود، پیامدش جنگی بیپایان برای ملتها شد. صلح مصر با اسرائیل، آغاز مرحلهای از مقاومت بدون دولت بود که ساختار سیاسی منطقه را برای دههها تغییر داد.
۶. آمریکا و اسرائیل؛ مهندسان صلح برای نظم جدید
برای ایالات متحده، کمپ دیوید نه صرفاً توافقی دوجانبه، بلکه ابزاری راهبردی برای بازسازی نظم خاورمیانه پس از ویتنام بود.
در پایان دههی ۱۹۷۰، آمریکا نیاز داشت نفوذ خود را در خاورمیانه تثبیت کند و در عین حال هزینهی حضور مستقیم نظامیاش را کاهش دهد.
توافق صلح مصر–اسرائیل، این هدف را به شکلی ایدهآل محقق کرد: واشنگتن توانست با تضمین امنیت اسرائیل و تأمین مالی قاهره، دو متحد راهبردی در منطقه ایجاد کند که بدون حضور نظامی مستقیم، سیاستهایش را پیش میبردند.
برای اسرائیل، دستاوردها حتی فراتر رفت.
نخست، از تهدید همسایهی جنوبی خود برای همیشه رهایی یافت. دوم، امکان تمرکز بر اشغال کرانه باختری و گسترش شهرکسازی را بدون ترس از حملهی عربی پیدا کرد.
به گزارش Haaretz (۲۰۱۸)، طی ده سال پس از کمپ دیوید، شهرکهای یهودی در کرانه باختری بیش از دو برابر شدند — پدیدهای که در سایهی آرامش مرزهای جنوبی ممکن شد.
در عین حال، کمپ دیوید الگوی تازهای برای سیاست صلح آمریکا شد: صلح جداگانه با هر کشور عربی، بهجای صلح جامع با فلسطین.
همین الگو، بعدها در پیمانهای اسلو (۱۹۹۳)، وادی عربه (۱۹۹۴)، و در نهایت توافق ابراهیم (۲۰۲۰) تکرار شد. در هر مورد، آمریکا نقش میانجی را بازی کرد، اما هدف واقعی نه صلح، بلکه تثبیت نفوذ ژئوپلیتیکی خود بود.
در حقیقت، کمپ دیوید را باید نخستین مرحله از «پروژه صلح آمریکایی» دانست؛ پروژهای که صلح را به کالایی سیاسی بدل کرد، در خدمت قدرت، نه عدالت.