​مقاله تحلیلی پیمان کمپ دیوید
تحلیلی انتقادی از توافق مصر و اسرائیل و پیامدهای آن برای جهان عرب و مسئله‌ی فلسطین


​​​​​​​کمپ دیوید؛
صلحی بدون عدالت

تحلیلی انتقادی از توافق مصر و اسرائیل و پیامدهای آن برای جهان عرب و مسئله‌ی فلسطین


​​​​​​  ​۱. مقدمه: صلحی که جنگ را ادامه داد  

در سپتامبر ۱۹۷۸، در اقامتگاه ییلاقی رئیس‌جمهور آمریکا در مریلند — کمپ دیوید — سه مرد گرد هم آمدند: جیمی کارتر، رئیس‌جمهور ایالات متحده؛ انور سادات، رئیس‌جمهور مصر؛ و مناخیم بگین، نخست‌وزیر اسرائیل.
جهان آن روزها از جنگ‌های پیاپی خاورمیانه خسته بود، و رسانه‌های غربی این دیدار را «طلوع صلح» در منطقه نامیدند. اما آنچه در ظاهر به‌عنوان «صلحی تاریخی» معرفی شد، در واقع آغاز دوره‌ای از بی‌اعتمادی، شکاف و وابستگی بود که تا امروز آثارش در جهان عرب باقی است.
توافق کمپ دیوید، اگرچه به جنگ‌های مستقیم میان مصر و اسرائیل پایان داد، اما روح مقاومت عربی را تضعیف کرد و دروازه‌ی مشروعیت‌بخشی به اسرائیل در جهان عرب را گشود.
در نگاه بسیاری از ناظران منطقه، این پیمان بیش از آنکه پیروزی دیپلماسی باشد، پیروزی استراتژی تجزیه‌ی جهان عرب بود؛ گامی حساب‌شده از سوی واشنگتن برای شکستن اتحاد نظامی اعراب پس از جنگ ۱۹۷۳.
امروز، پس از گذشت بیش از چهار دهه، پرسش اصلی همچنان باقی است:
آیا کمپ دیوید صلح آورد یا صرفاً جنگ را به شکلی دیگر ادامه داد؟

  ۲. زمینه تاریخی: از جنگ ۱۹۶۷ تا تنهایی مصر  

برای درک عمق تحولات کمپ دیوید، باید به دو جنگ بازگردیم: جنگ شش‌روزه‌ی ۱۹۶۷ و جنگ اکتبر ۱۹۷۳.
در جنگ نخست،
اسرائیل بخش‌های گسترده‌ای از سرزمین‌های عربی را اشغال کرد: صحرای سینا از مصر، بلندی‌های جولان از سوریه و کرانه‌ی باختری و قدس شرقی از اردن و فلسطین. این شکست، ضربه‌ای حیثیتی برای پان‌عربیسم ناصری بود و مصرِ پس از ناصر، دیگر توان رهبری اعراب را نداشت.

در جنگ دوم، ارتش مصر با عبور از کانال سوئز و نفوذ به خاک اشغالی، غرور از‌دست‌رفته را تا حدی بازگرداند؛ اما فشار سیاسی و نظامی آمریکا و شوروی، جنگ را به آتش‌بس کشاند. سادات، که خود را در تنگنای اقتصادی و سیاسی می‌دید، تصمیم گرفت راهی تازه در پیش گیرد: صلح جداگانه با اسرائیل.
این تصمیم، چرخشی تاریخی بود. مصر، که روزگاری ستون فقرات اتحاد عربی علیه اسرائیل بود، اکنون به نخستین کشور عربی تبدیل می‌شد که اسرائیل را به رسمیت می‌شناخت.

در پس این تصمیم، دو انگیزه‌ی کلیدی وجود داشت:
۱. فشار شدید اقتصادی و وابستگی مصر به کمک‌های غربی،
۲. تمایل سادات به تثبیت قدرت شخصی خود با حمایت آمریکا.

​​​​​​​
به تعبیر Avi Shlaim در کتاب The Iron Wall، سادات نه به‌دنبال صلح، بلکه به‌دنبال نجات سیاسی بود. او به‌خوبی می‌دانست که با رضایت واشنگتن، هم بقای خود تضمین می‌شود و هم میلیاردها دلار کمک اقتصادی راهی قاهره خواهد شد.

  ۳. دیپلماسی پشت پرده: صلحی آمریکایی با امضای مصری  

از همان آغاز، توافق کمپ دیوید طرحی کاملاً آمریکایی بود. جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، با شعار «انسانیت در سیاست خارجی» به کاخ سفید آمده بود، اما در عمل، سیاستی کاملاً واقع‌گرایانه دنبال کرد.
کارتر به‌خوبی می‌دانست که با خروج مصر از صف دشمنان اسرائیل، موازنه‌ی قوا در خاورمیانه برای همیشه تغییر می‌کند.

مذاکرات کمپ دیوید در فضایی محدود و کاملاً محرمانه برگزار شد. تیم‌های فنی و نظامی آمریکا در طول ۱۳ روز گفت‌وگو، جزئیات توافق را به‌گونه‌ای تنظیم کردند که منافع اسرائیل در هیچ سطحی به خطر نیفتد.
نتیجه دو سند بود: یکی مربوط به چارچوب صلح میان مصر و اسرائیل، و دیگری درباره‌ی «مسئله‌ی فلسطین». اما سند دوم هیچ ضمانت اجرایی نداشت و عملاً به فراموشی سپرده شد.
در متن توافق، اسرائیل متعهد شد سینا را به مصر بازگرداند، اما در مقابل، مصر موظف شد اسرائیل را به رسمیت بشناسد، روابط دیپلماتیک برقرار کند و امنیت مرزهای مشترک را تضمین نماید.
در ظاهر، دو طرف امتیاز دادند؛ اما در واقع، اسرائیل با واگذاری زمینی بی‌ارزش از نظر استراتژیک، بزرگ‌ترین دستاورد سیاسی تاریخ خود را به دست آورد: شکستن اجماع عربی علیه خود.
​​​​​​​
به تعبیر روزنامه‌نگار لبنانی Ghassan Kanafani،
«آنچه در کمپ دیوید رخ داد، نه صلح بود و نه تسلیم؛ بلکه معامله‌ای بود که در آن مصر استقلال خود را با دلارهای واشنگتن عوض کرد.»

​​​​​​​


  ۴. پیامدهای داخلی در مصر: از وعده توسعه تا واقعیت وابستگی  

توافق کمپ دیوید در نگاه نخست، برای مصر یک پیروزی به‌نظر می‌رسید. بازپس‌گیری شبه‌جزیره سینا و پایان جنگی طولانی، برای جامعه‌ای فرسوده از بحران، امیدآفرین بود. اما پشت این دستاورد ظاهری، واقعیتی پنهان بود که در دهه‌های بعد آشکار شد: صلح سیاسی، به قیمت وابستگی اقتصادی و فروپاشی استقلال ملی.
پس از امضای پیمان، ایالات متحده سالانه میلیاردها دلار کمک مالی و نظامی در اختیار مصر قرار داد؛ میانگین کمک سالانه تا امروز حدود ۱٫۳ میلیارد دلار نظامی و ۸۰۰ میلیون دلار غیرنظامی بوده است (طبق گزارش Congressional Research Service, 2023).
اما این کمک‌ها نه در مسیر توسعه پایدار، بلکه در تقویت ساختارهای نظامی و بوروکراتیک صرف شدند. ارتش مصر، که پیش‌تر نماد ملی‌گرایی ناصری بود، به نهادی اقتصادی و سیاسی بدل شد که بودجه‌اش مستقیماً از واشنگتن تأمین می‌شد.

در حوزه اجتماعی، سیاست‌های سادات تحت عنوان Infitah (درهای باز اقتصادی)، منجر به شکاف طبقاتی عمیق شد. قشر کوچکی از وابستگان رژیم از رانت‌های صلح بهره‌مند شدند، در حالی که اکثریت مردم شاهد افزایش فقر، تورم و بیکاری بودند.

به تعبیر جامعه‌شناس مصری سعدالدین ابراهیم، «کمپ دیوید نقطه‌ای بود که در آن، مصر از رهبری جهان عرب به پیمان‌کار صلح آمریکایی تبدیل شد.»
افکار عمومی نیز هرگز با این تغییر کنار نیامد. اعتراضات دانشجویی، جنبش‌های اسلامی، و سرانجام ترور انور سادات در ۱۹۸۱، نشان داد که شکاف میان دولت و ملت عمیق‌تر از آن است که با وعده‌ی صلح پر شود. سادات به قتل رسید، اما میراثش باقی ماند: مصرِ آرام در ظاهر، وابسته در باطن.

  ۵. واکنش جهان عرب: انزوای قاهره و تولد مقاومت نوین  

کمپ دیوید برای جهان عرب نه‌تنها «صلح»، بلکه خیانت بود.
اتحادیه عرب بلافاصله عضویت مصر را تعلیق و دفتر خود را از قاهره به تونس منتقل کرد. کشورهای عراق، سوریه، لیبی و یمن شمالی روابط دیپلماتیک خود را با مصر قطع کردند. در خیابان‌های دمشق و بغداد، تصویر سادات در آتش سوخت و شعار «مصر از صف اعراب جدا شد» طنین انداخت.

این واکنش شدید، ریشه در فهم عمیق‌تر از پیامدهای ژئوپلیتیکی توافق داشت:
برای نخستین‌بار، بزرگ‌ترین ارتش عربی از معادله‌ی مقاومت علیه اسرائیل حذف می‌شد. بدون مصر، هیچ جنگ عربی دیگر ممکن نبود.

در نتیجه، موازنه‌ی قدرت در خاورمیانه برای همیشه تغییر کرد و اسرائیل توانست منابع خود را از جبهه جنوبی به مناطق اشغالی و لبنان منتقل کند.

اما مهم‌تر از بُعد نظامی، بُعد روانی و فرهنگی این تحول بود. «شکست کمپ دیوید» در وجدان جمعی جهان عرب به نمادی از خیانت سیاسی تبدیل شد و زمینه‌ساز تولد گفتمان جدیدی شد: مقاومت غیردولتی.
از دل همین خلأ، جنبش‌هایی مانند حزب‌الله لبنان، جهاد اسلامی و حماس در دهه‌های بعد پدید آمدند. این گروه‌ها بر خلاف دولت‌های عربی، صلح دولتی را رد کردند و مبارزه‌ی مسلحانه را ابزار مشروع دفاع از فلسطین دانستند.
به بیان دیگر، اگر کمپ دیوید صلحی برای دولت‌ها بود، پیامدش جنگی بی‌پایان برای ملت‌ها شد. صلح مصر با اسرائیل، آغاز مرحله‌ای از مقاومت بدون دولت بود که ساختار سیاسی منطقه را برای دهه‌ها تغییر داد.

  ۶. آمریکا و اسرائیل؛ مهندسان صلح برای نظم جدید  
​​​​​​​
برای ایالات متحده، کمپ دیوید نه صرفاً توافقی دوجانبه، بلکه ابزاری راهبردی برای بازسازی نظم خاورمیانه پس از ویتنام بود.
در پایان دهه‌ی ۱۹۷۰، آمریکا نیاز داشت نفوذ خود را در خاورمیانه تثبیت کند و در عین حال هزینه‌ی حضور مستقیم نظامی‌اش را کاهش دهد.
توافق صلح مصر–اسرائیل، این هدف را به شکلی ایده‌آل محقق کرد: واشنگتن توانست با تضمین امنیت اسرائیل و تأمین مالی قاهره، دو متحد راهبردی در منطقه ایجاد کند که بدون حضور نظامی مستقیم، سیاست‌هایش را پیش می‌بردند.

برای اسرائیل، دستاوردها حتی فراتر رفت.
نخست، از تهدید همسایه‌ی جنوبی خود برای همیشه رهایی یافت. دوم، امکان تمرکز بر اشغال کرانه باختری و گسترش شهرک‌سازی را بدون ترس از حمله‌ی عربی پیدا کرد.
به گزارش Haaretz (۲۰۱۸)، طی ده سال پس از کمپ دیوید، شهرک‌های یهودی در کرانه باختری بیش از دو برابر شدند — پدیده‌ای که در سایه‌ی آرامش مرزهای جنوبی ممکن شد.
در عین حال، کمپ دیوید الگوی تازه‌ای برای سیاست صلح آمریکا شد: صلح جداگانه با هر کشور عربی، به‌جای صلح جامع با فلسطین.
همین الگو، بعدها در پیمان‌های اسلو (۱۹۹۳)، وادی عربه (۱۹۹۴)، و در نهایت توافق ابراهیم (۲۰۲۰) تکرار شد. در هر مورد، آمریکا نقش میانجی را بازی کرد، اما هدف واقعی نه صلح، بلکه تثبیت نفوذ ژئوپلیتیکی خود بود.
در حقیقت، کمپ دیوید را باید نخستین مرحله از «پروژه صلح آمریکایی» دانست؛ پروژه‌ای که صلح را به کالایی سیاسی بدل کرد، در خدمت قدرت، نه عدالت.
​​​​​​​


  ۷. صلح در قاب رسانه: از کارتر تا نتفلیکس  

یکی از جنبه‌های کمتر بررسی‌شده‌ی پیمان کمپ دیوید، مهندسی تصویر صلح در رسانه‌های غربی است.
در دهه‌ی ۱۹۷۰، تلویزیون‌های آمریکا و اروپا به‌صورت مداوم صحنه‌ی دست دادن سادات و بگین در حضور جیمی کارتر را بازپخش می‌کردند؛ تصویری که به‌مرور به نماد «موفقیت دیپلماسی آمریکایی» بدل شد.
در حقیقت، رسانه‌ها از همان ابتدا، نقش تعیین‌کننده‌ای در روایت‌سازی از صلح داشتند: صلحی که نه بر پایه عدالت، بلکه بر اساس منافع ژئوپلیتیکی تعریف می‌شد.

در فیلم‌های مستند و سینمایی غرب، چهره‌ی کارتر به‌عنوان «صلح‌طلب بزرگ قرن بیستم» بازنمایی شد؛ مردی که میان دشمنان تاریخی صلح برقرار کرد. اما در هیچ‌کدام از این روایت‌ها، به واقعیت تلخِ پشت پرده اشاره‌ای نشد: به اینکه صلح کمپ دیوید مسئله‌ی فلسطین را مسکوت گذاشت و در عمل، راه را برای تثبیت اشغالگری اسرائیل هموار کرد.
در دهه‌های بعد، همین رویکرد رسانه‌ای در سیاست خارجی آمریکا تکرار شد. از «صلح اسلو» تا «توافق ابراهیم»، هر بار رسانه‌ها از زبان دیپلمات‌ها، روایتی از «موفقیت تاریخی» ساختند، در حالی که واقعیت میدانی چیز دیگری بود: افزایش شهرک‌سازی، تشدید نابرابری و تضعیف همبستگی عربی.
در واقع، صلح آمریکایی بیش از آنکه در میدان تحقق یابد، در قاب تلویزیون ساخته شد.

  ۸. میراث فرهنگی کمپ دیوید: از تفرقه تا تسلیم  

در بعد فرهنگی، کمپ دیوید ضربه‌ای عمیق بر پیکر جهان عرب وارد کرد.
پیش از این توافق، ادبیات عربی و سینمای مصر پر بود از نمادهای مقاومت و هویت جمعی؛ از فیلم‌های یوسف شاهین گرفته تا اشعار احمد فؤاد نجم، همه بر محور «آرمان فلسطین» و «کرامت عربی» می‌چرخیدند.
اما پس از صلح با اسرائیل، گفتمان رسمی مصر تغییر کرد. مقاومت، به عنوان موضوعی حساس و غیرقابل طرح در سینما و رسانه درآمد.
به‌تدریج، سینمای صلح جای سینمای مقاومت را گرفت.
در دانشگاه‌ها و رسانه‌ها، گفتار جدیدی شکل گرفت که بر «پراگماتیسم سیاسی» و «منافع ملی» تأکید می‌کرد. این تغییر گفتمانی، همان چیزی بود که ایالات متحده می‌خواست: شکستن روح جمعی عربی و جایگزینی آن با منطق همکاری دوجانبه.

به تعبیر منتقد مصری طارق البشری، کمپ دیوید نه‌فقط توافقی سیاسی، بلکه «انقلاب فرهنگی معکوس» بود که در آن مفاهیم مقاومت، استقلال و همبستگی عربی، از ادبیات عمومی حذف شدند.
در دهه‌ی ۱۹۹۰، حتی فیلم‌های مصری که به مسأله فلسطین می‌پرداختند، اغلب از منظر «انسان‌دوستی» و نه «مبارزه سیاسی» روایت می‌شدند — تغییری که نشان می‌داد صلح، چگونه در فرهنگ رسمی نهادینه شده و در ناخودآگاه جمعی جای گرفته است.

  ۹. میراث ژئوپلیتیکی: از کمپ دیوید تا توافق ابراهیم  

چهار دهه پس از کمپ دیوید، ایالات متحده همان الگو را در قالب جدیدی احیا کرد: توافق ابراهیم (۲۰۲۰).
این توافق نیز مانند کمپ دیوید، تحت پوشش صلح و همکاری اقتصادی میان اسرائیل و کشورهای عربی تبلیغ شد، اما هدف واقعی آن، بازتعریف نظم امنیتی خاورمیانه بر محور تل‌آویو و واشنگتن بود.
​​​​​​​
میان دو توافق، شباهت‌های بنیادینی وجود دارد:
هر دو توافق با میانجی‌گری مستقیم آمریکا شکل گرفتند.
در هر دو، مسئله‌ی فلسطین به حاشیه رانده شد.
هر دو، با وعده‌های اقتصادی و نظامی به کشورهای عربی همراه بودند.
به‌عبارت دیگر، صلح آمریکایی یک الگوی تکرارشونده است: ایجاد آرامش مصنوعی برای تثبیت هژمونی سیاسی و اقتصادی خود.
در حالی که کمپ دیوید مصر را از صف اعراب جدا کرد، توافق ابراهیم امارات و بحرین را در مدار اسرائیل وارد ساخت. در هر دو مورد، صلح ابزاری بود برای عادی‌سازی سلطه، نه برای پایان درگیری.


​​​​​​​تحلیل‌گران بین‌المللی از جمله ریچارد فالک و نوآم چامسکی بارها هشدار داده‌اند که این نوع «صلح از بالا»، بدون عدالت و حقوق برابر برای فلسطینیان، فقط زمینه‌ساز بی‌ثباتی بیشتر است. تجربه‌ی کمپ دیوید دقیقاً همین را ثابت کرده بود: چهار دهه صلح رسمی، اما بدون آرامش واقعی در منطقه.



  10. فیلم‌ها و مستندهای مهم درباره توافق کمپ دیوید (۱۹۷۸)   

– Back Door Channels: The Price of Peace (مستند، ۲۰۰۹، آمریکا، کارگردان: Harry Hunkele) – پشت پرده کانال‌های پنهان و بهای سیاسی صلح مصر–اسرائیل.
– The Camp David Accords – اپیزود مستند از مجموعه American Experience (PBS) – روایت کلاسیک آمریکایی از موفقیت کارتر.
– Camp David: The Secret History of the Accords (الجزیره) – روایت انتقادی‌تر از نقش آمریکا و پیامد توافق برای فلسطین.
– From War to Peace: The Path to the Camp David Accords (National Geographic) – مسیر جنگ‌های ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ تا کمپ دیوید، با تأکید بر نقش واشنگتن.
– Back Door Channels + مستندهای PBS/Al Jazeera برای تحلیل رسانه‌ای و مقایسه روایت‌های «صلح‌محور» و «انتقادی» کنار هم بسیار مناسب‌اند.
– Sadat (مینی‌سریال ۱۹۸۳) و نمایش Camp David (۲۰۱۴) هم لایه درام و شخصیت‌پردازی سادات، بگین و کارتر را نشان می‌دهند.


 نتیجه‌گیری:

صلحی که جنگ را پنهان کرد


در جمع‌بندی، باید گفت که پیمان کمپ دیوید بیش از آنکه دستاوردی برای صلح باشد، نقطه‌ی آغاز نظم جدید آمریکایی در خاورمیانه بود.
توافقی که در ظاهر جنگ را متوقف کرد، اما در واقع ساختار نابرابری را تثبیت نمود. مصر از رهبری جهان عرب به نقش شریک تابع آمریکا سقوط کرد، و مسئله‌ی فلسطین از مرکز توجه به حاشیه رانده شد.
از منظر نظری، کمپ دیوید نمونه‌ی بارز آن چیزی است که متفکر صلح، یوهان گالتونگ، «صلح منفی» می‌نامد: صلحی که فقط فقدان جنگ است، نه حضور عدالت.

این نوع صلح، گرچه در ظاهر ثبات می‌آورد، اما در عمق، بذر نارضایتی، مقاومت و فروپاشی اخلاقی می‌کارد.
در نهایت، کمپ دیوید را باید نه توافقی تاریخی، بلکه درسی تاریخی دانست — درسی درباره‌ی خطر جایگزینی عدالت با امنیت، و حقیقت با تصویر.
صلحی که در قاب دوربین و پشت میز مذاکره زیبا به نظر می‌رسد، لزوماً در میدان واقعیت پایدار نیست.
امروز، در پرتو تجربه‌ی توافق ابراهیم، شاید بیش از هر زمان دیگری بتوان گفت: صلحی که بر پایه قدرت ساخته شود، همان‌قدر شکننده است که سکوت میان دو شلیک.



​​​​​​​تهیه و تنظیم:مهدی جمالیان
​​​​​​​