چرا غرب از سینمای مقاومت میترسد؟
بررسی ایدئولوژیک و ژئوپلیتیکی سانسور فیلمهای مقاومت در غرب
مقدمه: سینما بهعنوان میدان قدرت نرم
سینما، از همان نخستین دهههای ظهورش، تنها یک هنر سرگرمکننده نبود؛ بلکه بهتدریج به زبان مشترک جهان تبدیل شد. زبانی که میتواند بدون نیاز به ترجمه، تصاویر، احساسات و روایتها را میان قارهها جابهجا کند. اما همین ظرفیت جهانی، سینما را به میدان اصلی «قدرت نرم» بدل کرده است؛ جایی که دولتها، شرکتهای بزرگ و بلوکهای سیاسی تلاش میکنند نه تنها آنچه گفته میشود، بلکه آنچه ناگفته میماند را نیز کنترل کنند.
در این میان، «سینمای مقاومت» پدیدهای است که نظم مسلط روایی را به چالش میکشد. این سینما از دل جوامعی برمیخیزد که زیر بمباران، اشغال، تحریم و حاشیهنشینی تاریخی قرار دارند؛ جوامعی که در روایت رسمی غرب اغلب به صورت «مسئله امنیتی» دیده میشوند، نه سوژهای انسانی با حق سخن گفتن. سینمای مقاومت، چه در قالب فیلم داستانی و چه مستند، تلاشی است برای بازپسگیری حق تعریف خود از خود.
اما همین ادعای ساده – اینکه مردم فلسطین، لبنان، یمن، عراق یا حتی جوامع مهاجر در اروپا و آمریکا حق دارند روایت خود را از تاریخ و رنجشان بر پردهی سینما نشان دهند – برای غرب تهدیدآمیز است.
چرا؟
زیرا نظم رسانهای و سینمایی غرب بر پایهی یک سلسلهمراتب روایی بنا شده است: غرب در مقام ناظر، تحلیلگر و قاضی؛ و «دیگری» در مقام سوژهای که باید توضیح داده شود، کنترل شود یا از او ترسید. وقتی سینمای مقاومت این نقشها را جابهجا میکند و غرب را نه ناظر بیطرف، بلکه بخشی از مسئله معرفی میکند، آنچه به خطر میافتد صرفاً تصویر نیست؛ مشروعیت سیاسی و اخلاقی یک نظم جهانی زیر سؤال میرود.
از اینجاست که ترس آغاز میشود: ترس از سینمایی که به جای تکرار کلیشههای هالیوودی، واقعیت اشغال، استعمار، تحریم و مقاومت را روی پرده میآورد؛ سینمایی که به مخاطب در لندن، پاریس یا نیویورک اجازه میدهد از زاویه چشم کسی جهان را ببیند که تا دیروز فقط بهعنوان «تروریست»، «تهدید» یا «آواره» نمایش داده میشد.
این مقاله میکوشد نشان دهد که چرا و چگونه غرب، بهویژه در ساحت جشنوارهها، شبکههای پخش و بازار توزیع، با سینمای مقاومت برخوردی امنیتی و بایکوتگرایانه دارد؛ و چرا این سینما با وجود همه فشارها، روزبهروز حضوری پررنگتر در وجدان جهانی پیدا میکند.
بدنه ۱:
از «Paradise Now» تا «Farha» — وقتی حقیقت تهدید میشود
درک ترس غرب از سینمای مقاومت، بدون بررسی نمونههای عینی ممکن نیست. طی دو دههی اخیر، چند فیلم کلیدی درباره فلسطین و مقاومت، بهخوبی نشان دادهاند که چگونه نمایش بخشی از حقیقت میتواند موجی از فشار، حمله رسانهای و سانسور را برانگیزد.
«Paradise Now» – انسانیکردن سوژه ممنوع
فیلم «بهشت همین حالا» (Paradise Now) ساخته هانی ابواسعد (۲۰۰۵) یکی از نخستین آثار فلسطینی بود که توجه گستردهی جهانی را جلب کرد. فیلم داستان دو جوان فلسطینی را روایت میکند که قرار است عملیات استشهادی انجام دهند؛ اما فیلم نه بهدنبال قهرمانسازی است و نه شیطانسازی. بلکه تماشاگر را با دنیای درونی، تردیدها، ترسها و رنجهای آنها روبهرو میکند؛ چیزی که در نظم روایی غرب یک تابو بود: دیدن «عامل عملیات» بهعنوان انسان، نه صرفاً برچسب «تروریست».
فیلم نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی شد، اما همین نامزدی موجی از فشار سیاسی و رسانهای را بهدنبال داشت. لابیهای صهیونیستی در آمریکا و اروپا کمپینهایی علیه فیلم به راه انداختند و مدعی شدند که این اثر «تروریسم را رمانتیزه میکند». حتی بحث بر سر اینکه روی کارت نامزدی اسکار، این فیلم را بهعنوان «فیلم فلسطین» معرفی کنند یا نه، به جدال سیاسی بدل شد.
این واکنش عصبی، نشان داد که مشکل تنها «موضوع» فیلم نیست؛ بلکه زاویهی دید آن است. غرب با فیلمهای بیشماری که فلسطینی را بهعنوان تهدید، مهاجم یا چهرهای بیریشه نشان میدهند، مشکلی ندارد. اما فیلمی که همان سوژه را انسانی، پیچیده و قربانی ساختار اشغال نمایش میدهد، به ناگهان تبدیل به تهدیدی برای نظم نمادین میشود.
«Omar» – عشق در سایهی دیوار
چند سال بعد، ابواسعد با فیلم «عُمَر» (Omar) بار دیگر به رویهی مشابهی بازگشت: داستان جوانی فلسطینی که میان عشق، دوستی و مقاومت گرفتار است. باز هم تصویر فلسطینی، نه تکبعدی و نه کلیشهای است. در این فیلم، دیوار حائل اسرائیل فقط یک پسزمینه فیزیکی نیست؛ استعارهای است از دیوارهای نامرئی که میان وجدان جهانی و حقیقت کشیده شده.
«عمر» نیز نامزد اسکار شد، اما همان شبکهی فشار باز تکرار شد: اعتراضها، تهمتها، تلاش برای محدودسازی اکران. ترس از این بود که مخاطب غربی، برای لحظهای جای شخصیت فلسطینی بنشیند و از پشت چشمان او جهان را ببیند.
«Farha» – بازگشت ناخواسته به ۱۹۴۸
اوج این روند را میتوان در واکنشها به فیلم «فرحة» (Farha) دید. این فیلم اردنی – فلسطینی که در سال ۲۰۲۱–۲۰۲۲ در نتفلیکس پخش شد، داستان سادهای را روایت میکند: دختری فلسطینی در سال ۱۹۴۸، از پنجرهی یک انبار، شاهد قتلعام یک خانواده توسط نیروهای صهیونیست است. فیلم نه شعار میدهد، نه نمایش اغراقآمیز دارد؛ بلکه با زبانی سرد و محدود، تنها یک جنایت را نشان میدهد.
اما همین کافی بود تا فضای رسانهای اسرائیل و لابیهای مرتبط در غرب بهشدت علیه فیلم بسیج شوند. درخواست برای حذف فیلم از نتفلیکس، تهدید به تحریم، فشار بر سالنهای سینمای عربی و حملات شخصی به کارگردان، تنها بخشی از این واکنش بود.
چرا یک فیلم کمبودجه تا این حد خطرناک تلقی شد؟
زیرا یک خط قرمز را شکست: بازگشت به نکبت نه بهعنوان «بحث تاریخی» در دانشگاه، بلکه بهعنوان تجربهی انسانی بر پردهی سینما. غرب طی دههها کوشیده است داستان تأسیس اسرائیل را در قالب روایتی «تمدنی» و «تمدنساز» بستهبندی کند. فیلمی که نشان میدهد این تأسیس، با خون، اخراج، قتلعام و پاکسازی همراه بوده، این بستهبندی را باز میکند و مخاطب را با پرسشی ساده روبهرو میکند:
اگر آغاز این داستان چنین بوده، امروز چه میگذرد؟
«Gaza Fights for Freedom» و مستندهای ممنوع
در کنار سینمای داستانی، مستندهای مقاومت نیز بارها هدف سانسور قرار گرفتهاند. مستند «Gaza Fights for Freedom» ساختهی ابی مارتین، تلاش میکند محاصرهی غزه و قتل معترضان غیرمسلح را ثبت کند. این مستند در پلتفرمهای اصلی توزیع با محدودیت، هشدار محتوایی و حتی حذف مواجه شد. علت روشن است: تصاویر، قابل انکار نیستند.
ترس غرب از این نوع سینما، در واقع ترس از ورود حقیقت به فضاهای عمومی خودش است؛ از آن لحظهای که تماشاگر در برلین یا لندن، بهجای تماشای قهرمانان مارول، با چهرهی کودکی روبهرو میشود که زیر آوار غزه بیرون کشیده شده و این تصویر دیگر در قالب «اخبار دور» نیست، بلکه در ساختار روایی سینما جای میگیرد، همذاتپنداری تولید میکند و میتواند سکوت سیاسی را بشکند.