سیاست قدرت در روایتسازی جهانی
ریشهی تضاد میان «آنچه جهان میبیند» و «آنچه واقعاً رخ میدهد» دقیقاً در سیاست قدرت در روایتسازی جهانی نهفته است.
جایی که سینما و جشنوارههای بینالمللی، نه فقط عرصهی هنر، بلکه ابزاری برای بازتولید نظم فرهنگی و سیاسی جهان غرباند.
۱. مفهوم «سیاست قدرت در روایتسازی جهانی»
در جهان امروز، قدرت فقط در ارتش، اقتصاد یا تکنولوژی خلاصه نمیشود. روایت خود به شکلی از قدرت تبدیل شده است — قدرتی که تعیین میکند چه کسی «قربانی» است و چه کسی «تهدید» .
این همان چیزی است که نظریهپردازان ارتباطات از آن به عنوان “Hegemony of Narrative” یا هژمونی روایت یاد میکنند.
در این چارچوب، رسانهها، هالیوود، جشنوارههای سینمایی و پلتفرمهای خبری در خدمت بازتولید تصویری هستند که نظم سیاسی غرب از جهان ارائه میدهد.
۲. چطور این سیاست عمل میکند؟
روایت جهانی تقریباً همیشه از زاویهی «غرب» تنظیم میشود. یعنی:
- قربانی باید در چارچوب اخلاق غربی قابل درک باشد؛
- مقاومت، اگر از چارچوب غربی خارج شود، بهعنوان افراطیگری یا خشونت معرفی میشود؛
- هر روایتی که اسرائیل یا آمریکا را در جایگاه متهم قرار دهد، با سد رسانهای روبهرو میشود.
برای نمونه:
- فیلمهایی مثل Schindler’s List (استیون اسپیلبرگ) یا The Pianist (رومن پولانسکی)، روایت «یهودی مقاوم» در برابر شرّ نازی را بازگو میکنند. این نوع روایت، ضمن نشان دادن رنج، مشروعیت اخلاقی برای اسرائیل ایجاد میکند.
- اما آثاری مانند Gaza Fights for Freedom (ابّی مارتین) یا مستند The Occupation of the American Mind، که همان منطق قربانی-اشغالگر را از زاویهی فلسطینی میبینند، از جشنوارهها حذف میشوند یا پخش محدودی دارند.
۳. نقش لابیهای صهیونیستی در صنعت روایت
لابیهای طرفدار اسرائیل، مثل AIPAC (کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل)، یا نهادهای رسانهای و فرهنگی نزدیک به آن، تأثیر بسیار گستردهای بر فضای فرهنگی و رسانهای غرب دارند.
این نفوذ سه مسیر اصلی دارد:
1- تأمین مالی و سرمایهگذاری فرهنگی:
بسیاری از استودیوها، تهیهکنندگان و شبکههای پخش با سرمایهگذاران یا نهادهایی کار میکنند که منافعشان با سیاستهای اسرائیل همسوست. نمونهاش حضور مستقیم اسپیلبرگ (یهودی آمریکایی) در پروژههای مرتبط با روایت هولوکاست است.
2- نفوذ در گفتمان رسانهای:
در رسانههای بزرگ آمریکایی مانند CNN، Fox، یا نیویورکتایمز، ساختار سردبیری اغلب از روایتهای نزدیک به اسرائیل پیروی میکند. واژههایی مثل “self-defense” (دفاع از خود) برای اسرائیل و “terrorism” (تروریسم) برای فلسطینیها، حاصل همین سیاست زبانیاند.
3- مهندسی فرهنگی در جشنوارهها و جوایز:
جشنوارههایی مانند کن یا اسکار، با شبکهای از توزیعکنندگان و منتقدان غربی کار میکنند که اغلب با مؤسسات آمریکایی و اروپایی پیوند دارند. هر فیلمی که از خط قرمز اسرائیل عبور کند، در این سیستم جایگاه پیدا نمیکند.

.4 نمونههای عینی سانسور یا حذف
- در سال ۲۰۱۹، مستند “Gaza Fights for Freedom” از حضور در فستیوالهای آمریکا و اروپا منع شد؛ علت رسمی: «ماهیت سیاسی اثر»
- در مقابل، فیلمهای متعددی درباره رنج یهودیان (حتی با روایتهای تکراری) سالبهسال در جشنوارههای بزرگ نمایش داده میشوند.
- فیلم “Paradise Now” (ساختهی هانی ابواسعد، فلسطینی) که درباره دو جوان فلسطینی است، در اسکار ۲۰۰۶ ابتدا با عنوان «کشور فلسطین» معرفی شد؛ اما تحت فشار لابیهای صهیونیستی، آکادمی عنوان آن را به “Palestinian Territories” تغییر داد.
این یک نمونهی واضح از اعمال قدرت در سطح «نامگذاری روایت» است — یعنی حتی حق داشتن نام کشور نیز از روایت مقاومت گرفته میشود.
چرا مقاومت مسلمانان دیده نمیشود؟
زیرا مقاومت مسلمانان در برابر اشغالگری یا تروریسم، نه فقط تصویری انسانی، بلکه بیانی سیاسی و ضدهژمونیک است.
چنین روایتی، اگر منتشر شود، مشروعیت اخلاقی غرب و اسرائیل را به چالش میکشد؛ بنابراین، در سطح رسانه و جشنواره، سانسور نرم یا حذف فرهنگی اعمال میشود.
چند نکتهی تحلیلی برای روشن شدن این تضاد وجود دارد:
۱. انحصار روایت و کنترل حافظه تاریخی
هولوکاست، از دههی ۱۹۵۰ به بعد، به یکی از ستونهای اصلی هویت غرب پس از جنگ جهانی دوم تبدیل شد. روایت آن به ظاهر، نه فقط یادآور رنج یهودیان، بلکه ابزاری برای مشروعیتبخشی به اسرائیل و بازسازی چهرهی اخلاقی غرب پس از جنایات جنگ بود.
فیلمهایی که مقاومت یهودیان را نشان میدهند، در واقع مقاومت در برابر «شر مطلق» نازی را بازگو میکنند؛ و این با الگوی اخلاقی غرب سازگار است.
اما مقاومت مسلمانان، چه در برابر داعش (که خود محصول سیاستهای غربی در منطقه بود) و چه در برابر اشغال اسرائیل، اغلب روایتی ضدسیستمی دارد و نظم مسلط را به چالش میکشد. همین امر باعث میشود رسانهها و جشنوارهها تمایل کمتری به بازتاب آن داشته باشند.
۲. ساختار قدرت در صنعت سینما
هالیوود، و بهتبع آن بیشتر جشنوارههای جهانی (از کن تا ونیز و برلین)، در فضایی فعالیت میکنند که سرمایه، توزیع و سیاست فرهنگی آن در اختیار نهادهایی است که بهشدت با روایتهای غربمحور همسو هستند.
فیلمی درباره مقاومت فلسطینیها یا رزمندگان سوری در برابر داعش، اگر هم ساخته شود، معمولاً به دلیل نقض روایت رسمی غرب از «تروریسم» و «امنیت»، در جشنوارههای بزرگ جایی ندارد، مگر اینکه به شکل استعاری و غیرمستقیم روایت شود.
۳. اخلاق انتخابی در بازنمایی قربانی
غرب، قربانی را تا زمانی میپذیرد که با تصویر مطلوبش از «قربانی بیخطر» هماهنگ باشد.
یهودی در اردوگاه آشوویتس، قربانی پذیرفتهشده است؛ اما فلسطینی در غزه، که در برابر اشغالگر مقاومت میکند، از نظر همان رسانهها «عامل خشونت» معرفی میشود.
به همین دلیل، رنج مسلمانان در قالب مقاومت، نه در قالب مظلومیت منفعل، کمتر بازنمایی میشود.
۴. ترس از تأثیر سیاسی روایت مقاومت
فیلمی که مقاومت حزبالله، یا ایستادگی مردم عراق و سوریه در برابر داعش را روایت کند، صرفاً اثری تاریخی یا انسانی نیست؛ بلکه حامل پیام سیاسی است: مقاومت میتواند پیروز شود.
این پیام با منطق نظم آمریکایی و اسرائیلی در تضاد است، زیرا مشروعیت آن نظامها را به چالش میکشد. بنابراین، جهان جشنوارهای غرب، با سکوت یا حذف، این پیام را مهار میکند.
۵. وظیفهی سینمای مستقل و مستندهای مقاومت
در مقابل، سینمای مستقل (از ایران، لبنان، فلسطین و حتی آمریکای لاتین) در سالهای اخیر در حال شکستن این انحصار است. مستندهایی مانند “The Occupation of the American Mind” یا آثار فلسطینی مثل “Gaza Fights for Freedom” نمونههایی هستند که با وجود حذف از جریان اصلی، در فضای عمومی و دیجیتال جهان بازتاب گستردهای یافتهاند.
اگر بخواهیم خلاصه کنیم:
فیلمهای مربوط به مقاومت یهودیان در برابر نازیها دیده میشوند، چون با داستان اخلاقی مورد نیاز قدرت جهانی هماهنگاند.
اما مقاومت مسلمانان در برابر داعش یا صهیونیسم دیده نمیشود، چون روایت قدرت را تهدید میکند.
تهیه و تنظیم : مهدی جمالیان
