مقاله تحلیلی صلح ساختگی در سینمای سیاسی
از پروپاگاندای آمریکایی تا دیپلماسی تصویری
مقدمه: وقتی صلح در اتاق فرمان ساخته میشود.
در جهان امروز، «صلح» شاید واژهای پرکاربردتر از همیشه باشد، اما کمتر از هر زمان دیگری به معنای واقعی خود نزدیک است. سیاستمداران از آن سخن میگویند، ارتشها با نام آن میجنگند، و سینما آن را تصویر میکند.
اما در پسِ این تصویر درخشان، نوعی صلح مصنوعی نهفته است: صلحی که در واقع ادامهی جنگ با ابزارهای نرم است.
سینمای سیاسی، بهویژه در غرب، سالهاست که نقشی فراتر از سرگرمی ایفا میکند. این سینما نه فقط بازتابدهندهی سیاستهای قدرت، بلکه بخشی از همان سازوکار قدرت است؛ صنعتی که در همکاری مستقیم با دولتها، ارتشها و سرویسهای اطلاعاتی شکل میگیرد تا تصویری خاص از جهان ارائه دهد — جهانی که در آن، جنگ «ناگزیر» و صلح، «هدیهای از بالا» است.
از جنگ سرد تا جنگ عراق، از عملیاتهای ضدتروریستی تا توافقهای صلح خاورمیانه، سینمای آمریکا همواره صحنهای بوده برای بازسازی روایت رسمی از صلح. در این روایت، آمریکا و متحدانش منجیانی هستند که از دل جنگ، صلح را به جهان صادر میکنند. اما آیا این صلح، صلح است؟ یا صرفاً چهرهای تازه از همان نظم قدیمی؟
بخش اول: از هالیوود تا پنتاگون – تولد صلح به سبک آمریکایی
هالیوود از آغاز قرن بیستم تا امروز، نهفقط صنعت سرگرمی، بلکه بازوی فرهنگی سیاست خارجی ایالات متحده بوده است. از دههی ۱۹۴۰ به بعد، همکاری میان استودیوهای بزرگ و وزارت دفاع آمریکا به یکی از سازوکارهای رسمی تولید فیلم تبدیل شد.
فیلمنامهنویسان برای استفاده از تجهیزات نظامی، مشاوران ارتش را در کنار خود میدیدند؛ صحنههای نبرد زیر نظر افسران واقعی بازسازی میشد؛ و هر جا که تصویر ارتش میتوانست منفی به نظر برسد، نسخهی فیلمنامه بازنویسی میشد.
در این چارچوب، «صلح» در سینمای آمریکایی نه یک هدف اخلاقی، بلکه نتیجهی پیروزی نظامی است. فیلمهایی مانند The Green Berets (جان وین، ۱۹۶۸) نمونهی کلاسیک این الگو هستند: فیلمی دربارهی جنگ ویتنام که در زمانهی اعتراضات مردمی ساخته شد، اما بهجای پرسش از چرایی جنگ، آن را مأموریتی برای حفظ آزادی و برقراری صلح تصویر کرد.
دههها بعد، همین الگو با جلوههای مدرنتر بازتولید شد. در Top Gun (۱۹۸۶) تماشاگر درگیر هیجان پرواز و قدرت نظامی میشود، بیآنکه بداند این فیلم در همکاری کامل با نیروی دریایی آمریکا ساخته شده و عملاً یک کمپین تبلیغاتی برای جذب نیرو است.
صلح در این فیلمها همان امنیت آمریکایی است — صلحی که نه از گفتوگو، بلکه از برتری نظامی بهدست میآید.
فیلمهای معاصرتر مانند American Sniper (کلینت ایستوود، ۲۰۱۴) یا Zero Dark Thirty (کاترین بیگلو، ۲۰۱۲) ادامهی همین منطقاند. هر دو فیلم با لحن واقعگرایانه و ادعای مستندگونه، روایت مداخلات آمریکا در خاورمیانه را بازآفرینی میکنند.
اما در عمق این روایت، جنگ به عملی اخلاقی بدل میشود، و خشونت با واژهی «امنیت» تبرئه میگردد. سرباز قاتل، قهرمان ملی معرفی میشود، و مرگ غیرنظامیان به «پیامد ناگزیر صلح» تعبیر میشود.
هالیوود در اینجا فقط روایتگر نیست؛ بلکه معمار تصویری از جهان است که در آن، صلح و جنگ از هم تفکیکپذیر نیستند — چون هر دو در خدمت یک ایدئولوژیاند: برتری تمدنی غرب.