تفاوت سینمای مدرن و کلاسیک

 

تفاوت سینمای مدرن و کلاسیک در نگاه مخاطب

مقدمه

سینما از آغاز پیدایش خود، همواره آینه‌ای از جهان و ذهن انسان بوده است. از دوران طلایی هالیوود تا موج نو و سینمای معاصر، این هنر نه‌تنها در فرم و تکنیک، بلکه در نوع ارتباط با مخاطب دچار تحولات عمیقی شده است.
یکی از مهم‌ترین این دگرگونی‌ها، تفاوت بنیادین میان سینمای کلاسیک و سینمای مدرن در شیوه‌ی روایت، میزان مشارکت تماشاگر و جایگاه حقیقت در تصویر است. در واقع، اگر سینمای کلاسیک تلاش می‌کرد جهان را به شکلی منسجم و قابل فهم بازنمایی کند، سینمای مدرن به دنبال آن بود که همین «بازنمایی» را زیر سؤال ببرد و مخاطب را از حالت تماشاگر منفعل، به بیننده‌ای اندیشمند تبدیل کند.

 

 

سینمای کلاسیک؛ روایت جهان منظم و قابل پیش‌بینی

سینمای کلاسیک، به‌ویژه در دوران طلایی هالیوود (دهه‌های ۳۰ تا ۵۰ میلادی)، بر پایه‌ی اصولی مشخص از روایت و زیبایی‌شناسی بنا شد.
در این نوع سینما، فیلم همانند داستانی منسجم و خطی است که در آن علت و معلول‌ها روشن‌اند و هر عنصر در خدمت پیشبرد روایت قرار دارد. مخاطب باید درگیر احساس شود، اما نه سردرگم؛ هدف اصلی، سرگرمی و انتقال پیام روشن است.

ویژگی‌های کلیدی سینمای کلاسیک

روایت خطی و علت‌مند: هر اتفاق علت مشخصی دارد و به نتیجه‌ای منطقی منتهی می‌شود.

شخصیت‌محوری: داستان حول قهرمان یا ضدقهرمان می‌چرخد که در طول فیلم رشد یا دگرگونی می‌یابد.

دوربین نامرئی: میزانسن و تدوین به‌گونه‌ای طراحی می‌شود که حضور کارگردان حس نشود؛ تماشاگر باید غرق در داستان شود، نه متوجه ساختار فیلم.

پایان بسته و قطعی: در پایان، گره‌ها گشوده می‌شوند و نظم جهان احیا می‌شود.

هدف: لذت و هم‌ذات‌پنداری: سینمای کلاسیک می‌خواهد مخاطب احساس کند درون جهان داستان زندگی می‌کند.

نمونه‌های شاخص: Casablanca (مایکل کورتیز)، Gone with the Wind، و آثار اولیه‌ی آلفرد هیچکاک.

 

 

سینمای مدرن؛ روایت شکسته و تماشاگر آگاه

با ظهور موج نو فرانسه، نئورئالیسم ایتالیا و سینمای مؤلف در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی، زبان سینما تغییر کرد.
فیلمسازان مدرن مانند گدار، آنتونیونی، برگمان و تارکوفسکی، در برابر قطعیت و نظم جهان کلاسیک ایستادند. آن‌ها دیگر به «نمایش واقعیت» علاقه‌مند نبودند، بلکه می‌خواستند «ماهیت واقعیت» را جست‌وجو کنند.
در نتیجه، تماشاگر نیز دیگر قرار نبود منفعل باشد، بلکه باید درک خود از زمان، فضا و معنا را بازسازی کند.

ویژگی‌های سینمای مدرن

روایت غیرخطی یا گسسته: زمان در هم می‌ریزد، خاطره و خیال در هم تنیده می‌شوند.

شکستن توهم واقعیت: کارگردان عمداً با حضور خود یا با عناصر فراداستانی (مثل نگاه مستقیم بازیگر به دوربین) یادآور می‌شود که فیلم «واقعیت» نیست.

شخصیت‌های مبهم و ناتمام: شخصیت‌ها دیگر قهرمان نیستند، بلکه انسان‌هایی سردرگم در جهانی بی‌معنا هستند.

پایان‌های باز: فیلم مخاطب را با پرسش رها می‌کند، نه پاسخ.

هدف: تفکر و تأمل: سینمای مدرن به جای سرگرمی، دعوت به اندیشیدن می‌کند.

نمونه‌های شاخص: (فلینی)، Persona (برگمان)، The Mirror (تارکوفسکی)، Breathless (گدار).

 

 

مثال تحلیلی: از هیچکاک تا آنتونیونی

فیلم‌های آلفرد هیچکاک مانند Rear Window یا Vertigo نمونه‌ی کامل سینمای کلاسیک هستند؛ در آن‌ها تعلیق، منطق روایی و کشمکش روانی به شکلی دقیق طراحی شده‌اند تا تماشاگر را تا لحظه‌ی آخر درگیر نگه دارند.
اما در سینمای میکل‌آنجلو آنتونیونی، مانند L’Avventura، تماشاگر با داستانی روبه‌روست که «پاسخ» ندارد. ناپدید شدن شخصیت اصلی مهم نیست، بلکه واکنش دیگران به نبود او اهمیت دارد. اینجا روایت، وسیله‌ای برای تأمل درباره‌ی پوچی، بی‌هدفی و خلأ در دنیای مدرن است.

 

 

روان‌شناسی مخاطب؛ از هم‌ذات‌پنداری تا تأمل فلسفی

در سینمای کلاسیک، مخاطب با قهرمان یکی می‌شود و مسیر او را تا رسیدن به هدف دنبال می‌کند؛ تجربه‌ای عاطفی و احساسی که بر نیاز انسان به معنا و نتیجه تأکید دارد.
اما در سینمای مدرن، این پیوند احساسی شکسته می‌شود. کارگردان از تماشاگر می‌خواهد از بیرون نگاه کند، روایت را تحلیل کند و خودش معنا را بیافریند. این نوع مواجهه، ذهنی‌تر، فلسفی‌تر و گاه چالش‌برانگیزتر است.

 

 

تأثیر بر سینمای معاصر

سینمای امروز ترکیبی از این دو جهان است. فیلمسازانی چون کریستوفر نولان، اصغر فرهادی و بونگ جون-هو با تلفیق جذابیت دراماتیک سینمای کلاسیک و ساختار چندلایه‌ی سینمای مدرن، تماشاگر را هم سرگرم می‌کنند و هم به تفکر وا‌می‌دارند.
برای مثال، در Inception، نولان از منطق روایی و سسپنس کلاسیک استفاده می‌کند، اما در عین حال ساختار زمانی و فلسفه‌ی خواب و واقعیت، یادآور تفکر مدرن است.

 

 

نتیجه‌گیری

تفاوت اصلی سینمای کلاسیک و مدرن، نه در تکنیک، بلکه در نگاه به تماشاگر است.
در سینمای کلاسیک، فیلم برای مخاطب ساخته می‌شود؛ در سینمای مدرن، مخاطب برای فیلم معنا می‌سازد.
کلاسیک ما را سرگرم می‌کند، مدرن ما را به چالش می‌کشد.

 

 

تهیه و تنظیم: حسین جمالیان